ود کرد. البته که دموکراسی دینی بی‌‌معناست. با این حال آقای خمینی و مجموعه سخنان او در ایران، حکم متن مقدس را دارد. در قرآن و انجیل هم آیاتی داریم که به خونریزی و قتل تشویق می‌کند و هم آیاتی که به رحمت توصیه می‌‌کند. یک راه برخورد این است که نگاهی ذات‌‌گرا داشته باشیم و بگوییم این متون کلا تولید‌کننده خشونت‌‌اند. یک راه دیگر همین است که بر آیات انسان‌‌گرایانه بیشتر تاکید و به عنوان مثال، آیات جهاد و خونریزی را تاویل کنیم. در جامعه مذهبی، روش دوم بیشتر جواب می‌‌دهد... هیچ اندیشیده‌ ایم چرا از لاک گرفته تا لوتر، سروش و مجتهد شبستری کوشیده‌‌اند بگویند دین با دموکراسی یا حقوق بشر سازگار است، به جای اینکه بر تضاد انگشت نهند؟ دین از منظر هویتی برای بسیاری از انسان‌ها مهم است، و برای نواندیشان بهتر است به ‌جای آنکه خود را در برابر دین قرار دهند، از نیروی آن استفاده کنند. هکذا است داستان آقای خمینی در وضعیت بغرنج کنونی ما». 6- همان‌ها که با شعار «یا حسین- میرحسین» به جنگ اسلام و انقلاب آمده بودند، مدتی بعد، به ارزشمند‌ترین سرمایه ملت ایران در روز عاشورا چنگ انداختند. حالا هم کسی با مختصات سروش که ایدئولوگ طیف تجدیدنظرطلب محسوب می‌شود، سر به دیوانگی گذاشته و با کنار‌زدن نقاب ارادت به پیامبر اعظم (ص)، می‌گوید اسلام یکسره اقتدارگرایی و خشونت است و رحمت و عطوفت، جایی در آن ندارد. او دو هفته قبل، در اظهاراتی آمیخته با غیظ و تحریف گفت «اسلام دین رحمت نیست؛ دین سلطه و جنگ و انتقام و اقتدار است. قرآن و سیره، هیچ ربطی به عشق و محبت عیسی[ع] ندارد و محمد [ص] حتی زمانی که در مکه بود، وعده انتقام و عذاب و شکنجه می‌‌داد. آیات و احادیث درباره مهرورزی و مدارا چنان جزیی و موردی است که می‌توان گفت قرآن، کتاب خوف است و محمد]ص[، چنانکه خود گفت، آمده بود تا بکشد]؟![ قرآن درباره اهل کتاب به کمتر از خفّت راضی نمی‌‌شود. حتی مولوی هم هیچ مشکلی در کشتن کفار ندارد. طباطبایی هم که در سلوک شخصی‌ ملایم و مثل حریر بود، در المیزان چنان از احکام سر بریدن و نفی ‌بلد و جهاد حمایت می‌‌کند که آدمی را به حیرت وا می‌‌دارد. موسی که قدرت‌‌گرا و ستیزه‌ جو بوده و پنجه در پنجه قدرت می‌انداخته، مطلوب محمد]ص[ بود... خمینی هم در همین مسیر افتاد». دو هفته از این اظهارات سخیف می‌گذرد، اما مجمع روحانیون و خاتمی و موسوی خوئینی‌ها و مدعیان سابق خط امام و گروه موسوم به مجمع محققین و مدرسین مهر سکوت بر لب زده‌اند و یک کلام در اعتراض بر زبان نیاورده‌اند. 7- این پرخاشگری انتحاری، برآمده از بن‌بستی است که کارفرمایان سروش در آن گرفتار شده‌اند. او در حالی پیامبر اعظم (ص) را به خشونت و اقتدارگرایی متهم می‌کند که خود و طیف متبوعش بیش از دو دهه است سر سفره خشن‌ترین رژیم دنیا (آمریکا) نشسته‌اند. وی پیش از این در سال‌های 86 و 88 در هلند و پاریس اذعان کرده بود «تز سکولارها واژگونه شده، آنچه گمان می رفت مُرده، تجدید حیات کرده و دیگران را به نگرانی افکنده است. سکولاریسم، ستیزه‌گر شده و با پاره ای از ادیان می ستیزد. تز قطعی سکولارها این بود که دین ضعیف خواهد شد...اما همین اندیشه‌های دینی، به دلایل مختلف دوباره سر برآورده اند» و «رفته رفته سکولاریسم وارد دوره ستیزه‌گر و میلیتانت می‌شود. سکولاریسم و لیبرالیسم، هاضمه‌اش برای بلعیدن ادیان ضعیف، قوی بود اما دین قوی را نمی‌تواند ببلعد و از گلویش پایین نمی‌رود، لذا ستیزه‌گر می‌شود... آمریکا حمله کرد به افغانستان و عراق. هر دو کشور در قانون اساسی تازه نوشتند ما باید قوانین را از شرع بگیریم، چیزی که در مخیله آمریکایی‌ها نمی‌گنجید؛ سکولاریسم صدامی تبدیل شده به آنتی سکولاریسم». 8- موازنه قدرت میان غرب و ایران، با انقلاب اسلامی به هم خورده است. دشمن تنها چاره باقی مانده را فشل کردن قدرت ایران انقلابی از داخل می‌داند. در حالی که دشمن سرگرم سازماندهی تهدید‌های جدید است، شبکه تحریف و ترور ماموریت دارد توهم مذاکره و مسالمت را بیاراید. آنها مامورند کسانی را بزک کنند که بانی خرابکاری و ترور دانشمندان هسته‌ای ایران، تحریم‌های گسترده و جنگ نیابتی بودند. دولت دموکرات‌ها در اوج مذاکرات هسته‌ای در سال 93 و 94، تروریست‌ها را پشت مرزهای ایران کشاند. درست زمانی که وزیر خارجه ما مشغول قدم زدن با جان کری بود، آمریکا داشت در فرودگاه موصل با داعش، نقشه عملیاتی را مرور، و تجهیزات نظامی پیاده می‌کرد. دوره‌ای که معاون وزیر خارجه به غلط می‌گفت «امضای کری تضمین است» و وزیر خارجه، مرحوم هاشمی را به‌ اشتباه می‌انداخت تا در سخنرانی عمومی بگوید «وزیر خارجه آمریکا قول داده بدعهدی درباره تحریم‌ها را جبران کند»، یک مرد میدان دیده و استراتژیست به نام حاج قاسم سلیمانی بود که هشدار داد آمریکا پشت مرز‌های ایران، در حال هدایت تروریست‌هاست. 9- چند سال پس از آن تحولات عبرت آموز و شکست سنگین