💢رستگاری در جنگ 🔹سال 1361 تا 1363 سال‌هاي مهمي در دوران دفاع مقدس بود. پس از پيروزي‌هاي عظيم رزمندگان اسلام در عمليات هاي فتح المبين و بيت المقدس و آزاد سازي بخش‌هاي وسيعي از ايران اسلامي از جمله خرمشهر قهرمان، دو ديدگاه درباره جنگ وجود داشت: 🔸ديدگاه اول ديدگاهي بود که عقب نشيني‌هاي صدام حسين را ناشي از عمليات هاي کوبنده رزمندگان مي دانست و آنرا تاکتيکي براي حفظ تتمه نيروها مي دانست و معتقد بود اگر صدام خود را باز سازي کند بار ديگر دست به آتش افروزي مي‌زند ـ امري که در پايان جنگ تحميلي اتفاق افتاد و ديديم صدام به کويت حمله کرد ـ و گروهي که معتقد بودند در فضاي پيروزي‌هاي پس از فتح خرمشهر مي توان از دشمن ضعيف شده امتياز گرفت... 🔹اما آنچه که به تأئيد امام رسيد تعقيب دشمن تا تسليم او به خواسته‌هاي به حق ملت ايران مثل قبول متجاوز بودن صدام و... بود. بدين منظور طراحي عمليات هاي رمضان و مسلم ابن عقيل و... تا عمليات والفجر مقدماتي و والفجر يک انجام و در برخي ضمن ضربه وارد کردن بر پيکر دشمن متجاوز، در برخي موارد عدم الفتح‌ها و در مواردي نيز اتفاقات سئوال برانگيزي بوجود آمد و بودند کساني که به دليل حضور در اين عمليات ها به تئوري جنگ چريکي و پراکنده به جاي جنگ کلاسيک و عظيم اعتقاد پيدا کرده بودند. 🔸شهيد رستگار و شهيد بهمني و تعدادي ديگر از فرماندهان سپاه تهران از اين تفکر حمايت مي کردند. اما در اين ميان کساني هم بودند که نه به جنگ کلاسيک اعتقاد داشتند و نه به جنگ چريکي بلکه آلت دست عنصري فاسد مثل مهدي هاشمي شده بودند. اکبر گنجي يکي از اين افراد بود که در جريان مباحث تند فرماندهان سپاه تهران با فرمانده وقت سپاه مستمراً در تماس با بيت آيت الله منتظري بود و از آنجا بود که مرتب آدرس غلط به افراد معترض به شيوه دفاعي فرمانده وقت سپاه مي داد. اگرچه در آن جلسه که جمع زيادي از پاسداران منطقه 10 سپاه حضور داشتند ولي چند نفري بيشتر ميدان داري نمي کردند. 🔹کساني مثل شهيد بهمني و شهيد رستگار اگرچه معترض نحوه اداره جنگ توسط فرمانده وقت بودند اما در دلشان عشق به امام و عشق به اسلام و اعتلاي ايران موج مي زد. در مقابل اکبر گنجي‌هايي هم بودند که اساساً مي خواستند شجره طيبه سپاه را دچار ضعف و سستي کنند. به همين دليل بود که پس از اعلام مواضع صريح و قاطع امام همه معترضين صديق و مخلص به جبهه رفتند و تا آخرين نفس از امام و آرمان هاي والاي انقلاب اسلامي دفاع کردند. يا شهيد شدند، يا جانباز و آزاده و هرگز از طعن ملامت گران نهراسيدند. 🔸در مقابل آنهایي که دل در گرو امام و انقلاب نداشتند از سپاه بيرون رفتند و به راهي رفتند که امروز در آن با خفت و خواري حضور دارند و منکر اسلام و عصمت معصومين و امام زمان شدند.آنان بر نظر خود بدون توجه به نظر امام و رهبري پاي فشردند و به دليل پافشاري بر خواسته‌هاي نفساني و لجاجت و نيز قدرت نداشتن به بازگشت به راه درست تا محو و تباهي پيش رفتند. 🔹در مقابل اين گروه شهيد از ميدان آزمون سخت پيروز از ميدان درآمد. او با وجود اينکه فرمانده تيپ قدرتمند سيدالشهدا (ع) بود به راحتي در اوردن يک پيراهن از تن از فرماندهي تيپ کناره گرفت و مخلصانه ترين حرکت را در دفاع مقدس از خود به جاي گذارد. امري که در پيش از او نيز فرمانده قبلي تيپ «شهيد علي موحد دانش» انجام داد و براي همه فرماندهان درس آموز شد که اگر مي‌تواني در جايگاه فرماندهي خدمت کني، خدمت کن و اگر اين امر را شايسته فرد ديگري ميداني، يا شرايط را طوري نمي داني که مسئوليت لشگر و تيپ را ادامه دهي از آن بگذر ولي هرگز به جبهه پشت مکن و هرگز از امام و رهبر فاصله نگير، چرا که جنگيدن در راه خدا به سربازي و سرداري بستگي ندارد. و خداست که از احوال انسان ها با خبر است. 🔸شهید رستگار یک آدم عاطفی و خانواده دوست بود. همسرشان خیلی کم سن و سال بودند که با ایشان ازدواج می‌کند و بر اثر آشنایی با حاج کاظم متحول می‌شود. رابطه عاشقانه‌ای بین این زوج بود. شهید رستگار دخترش را خیلی دوست داشت. بار آخر به مادر خانمش گفته بود این دختر کی بزرگ می‌شود که به موهایش گل‌سر ببندم. گویا می‌دانست که روز‌های آخرش است. کمی بعد شهید مهدی باکری از شهید رستگار و شهید بهمنی و شهید شیری می‌خواهد که به لشکر ۳۱ عاشورا بروند. آن‌ها به عنوان یک نیروی عادی و بسیجی وارد این لشکر می‌شوند و هر سه نفرشان با اصابت یک گلوله توپ روز ۲۵ اسفند ۱۳۶۳ در عملیات بدر و منطقه جفیر به شهادت می‌رسند. 🇮🇷بدون مرز @bedonimarz @bedonimarz