💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 با خودم گفتم رقيه كيست كيست؟ گفته اند اين نام در تاريخ نيست حرف در تاريخ از ويرانه است داستان دخترك افسانه است پيش خود نجوا كنان در جستجو گفتمش بي بي حقيقت را بگو در همين اثناء دو پلكم خسته شد خواب رفتم چشم هايم بسته شد يك خرابه بود و يك دنيا محن عده اي دل خسته، چندين طفل و زن هر چه مي ديدم همه افغان و آه خيره شد چشمم به طفلي رخ سياه با خودش قلبي پر از احساس داشت صد نشان از عطر و بوي ياس داشت دور او حور و ملك در شور بود گوئيا نسلش ز نسل نور بود گر چه باشد دخترك كم سن و سال برده مريم، آسيه زير سئوال چه جلالي! شوكتي! آزاده است شك ندارم من يقين شهزاده است دختر سلطان اگر چه خاكي است نيست از اهل زمين افلاكي است پيش آمد دست بر ديوار داشت در كف پايش گمانم خار داشت خسته بود و خسته بود و زار بود گوييا كه دخترك بيمار بود صورتش لبريز از بيداد بود حرف مي زد حرف، ليكن داد بود اشك افشاندم رهش جارو زدم پيش پايش با ادب زانو زدم گفتمش بانوي من تو كيستي؟ گوييا از اهل دنيا نيستي با لب پر خون مرا شرمنده كرد دختر سلطان به رويم خنده كرد با صدايي نارسا آهسته گفت: من رقيه، اشك در چشمش شكفت گفت: من هستم عزيز عالمين دختر سلطانم و بنت الحسين خون من از خون پاك مصطفي جد من حيدر بود شير خدا يادگار حضرت زهرا منم دلخوشي زينب كبري منم گر چه دستم با طنابي بسته است روح و جانم ناتوان و خسته است مهر خود در هر دلي جا مي كنم با همين دستم گره وا مي كنم تا قيامت شيعه مديون من است دين حق، آباد از خون من است روز محشر دست مي گيرم طبق قدر من باشد چنان در پيش حق مي زنم فرياد رب جرم بخش هر كه را گويم فقط آن را ببخش اين يكي بهرم علم افراشته است آن يكي هم حرمتم را داشته است مهربانا او شود اهل بهشت روي پرچم يا رقيه مي نوشت مي شود از جام كوثر مست مست تا سه ساله ديده گريه كرده است او به يادم موي خود را مي كشيد پا برهنه در عزايم مي دويد آن يكي را نه خدايا برزخي است قلب من آزار داده دوزخي است گونه اي ديگر به پايم خار كرد بارالها او مرا انكار كرد در قيامت من قيامت مي كنم دوستانم را شفاعت مي كنم غم مخور اين حرف با نا كس مگو كرده ام او را حواله بر عمو حضرت رقیه (س) مدح 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar