💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 حالا دارم می فهمم ، آتیش در یعنی چی حالا دارم می فهمم ، سوختن پر یعنی چی حالا دارم می فهمم ، تو کوچه های غربت حمله به یک خونه با چهل نفر یعنی چی نفس نمونده تا بگم ، یه دریا گریه هم کمه خدا میدونه چی گذشت ، تو کوچه ها به فاطمه وای ، از حال مادرم وای ، از چشمای ترم اینجا بین کوچه ها ارث از علی می برم ****** حالا دارم می بینم ، گرد و غبار و دودو حالا دارم می بینم ، شعله های نمرودو حالا دارم می بینم ، چیزی رو که مادر دید با دست بسته حیدر ، جلوی مردم بود و یکی نگفت تو کوچه ها ، بذار عبا به تن کنه میون شهر کسی نبود ، فکری به حال من کنه وای ، از تنها موندنم وای ، از غصه خوردنم با پای برهنه ام تا کوچه کشوندنم ****** حالا دیگه حس کردم ، عطش رو در اوج تب حالا دیگه حس کردم ، ترک های روی لب حالا دیگه حس کردم ، چرا همش خون بارید میون چندتا بچه ، چشای عمه م زینب با روضه ها خمیده شد ، زنی که مثل حیدره آخه یکی رو نیزه ها ، سر حسینو می بره وای از روضه های نی وای، از ردّپای نی سنگ میخورد به بچه ها هِی از لا به لای نی شاعر : حمید رمی امام صادق (ع) زمینه 🔻🔻🔻🔻🔻 🌐 https://www.beharalashar.ir/ 🔺🔺🔺🔺🔺 💐✨⭐️✨🌟✨⭐️✨💐 @beharalashar