"پاییز زیبای ادبستان" "بازی دختران بهشتی در صبح دل انگیز" چه عکس و کلمات زیبایی🌷 و زیباتر از آن بازی گل دختران عزیزم☺️ بود امروز صبح وقتی رویشِ برگ های درخت 🌳ادبستان را دیدم این زیبایی چیزهایی کم داشت🙁 و آن صداهای زیبای بازی بچه ها، صدای درس دادن معلم ها و... امروز مدرسه در سکوت🔇 و نبود زیباترین گلهای خود به استقبال بهار 🌱می رود و چقدر دلم برای این گلهای زیبا تنگ شده است.😞 چه کسی می داند در دل من و همکارانم چی می گذرد. حوادث و بلاها تلخ😢 است. دوری آدم ها از همدیگر تلخ تر😭 صبح که آمدم مدرسه و جای خالی بچه ها برایم سخت بود. اخبارهای تلخ و تلخی های که نمی شود وصف کرد وسط همه ی این تلخی ها و ناراحتی رسیدم به روزی که نام "زینب" بود و در مصیبت های این بانوی کربلا "ما رایت الا جمیلا" برایم تلنگر بود. 🤔 او چه ها برایش گذشت و ما چه برایمان گذشته؟ به خودم آمدم به خودم نهیب زدم که چه خبرته؟؟؟ 😠 دیدم می شود زیبا دید می شود در بلاها و تلخی ها ، زینب وار زنده شد و مثل رود جاری شد🙂 بله دوری از فرزندانم برایم درس شد و قدردانی از نعمتی که روزمرگی نمی گذاشت آن را ببینم. ▫️خدای مهربانم تشکر🤲 ▫️تشکر که در این روزگار خدمت به بهترین های بهشتت را به ما عطا کردی و از تو برای این مسیر توان می خواهم و توشه راه. 🙏 ▫️تشکر از خانواده هایی که ما را لایق این خدمت دانستند و به ما اعتماد کردند. 🙏 ▫️تشکر از همکارانم که قدم به قدم بلکه جلوتر از ما در این عرصه جهاد می کنند. 🙏 الحمدالله از این همه زیبایی. التماس دعا