📚 برشی از کتاب «اُردو در قبرستان ژغـاره» رمان خواندنی برای نوجوانان با اشاره زیارت جامعه کبیره و کرامات امام هادی(ع) همه چیز از روزی شروع شده بود که پدر بزرگ جلوی مامور ثبت احوال ایستاد، چند لحظه سکوت متفکرانه کرد، بعد سرش را بلند کرد و چند دقیقه به سقف نگاه کرد و ذکر و دعایی زیر لب خواند و یک دفعه گفت: «بادآورد!» مامور ثبت احوال گفت: «بله آقا؟ بادآورد؟!» 😳 و پدربزرگ انگار که رایج‌ترین اسم سال را به زبان آورده باشد، با بی‌حوصلگی گفت: «بله باباجون، بادآورد دیگه! بادآورد!» بادآورد از این و آن شنیده بود که خانم‌جان تا مدت‌ها به آقاجان سرکوفت می‌زده و می گفته : «آخه مرد حسابی! عزت و احترام سرت گذاشتن گفتن اسم اولین نوه رو تو بذار. بادآورد رو از کجات درآوردی؟!»🧐 مامان اشک می‌ریخته و می‌گفته: «خوبه والا! بچه‌های مردم رو "خداداد"، بچه ما رو "بادآورد"!» 😭 و بابا بی‌خیالِ... 📌 دریافت کتاب از سایت به‌نشر B2n.ir/n18910 www.behnashr.com (ع) @behnashr