برشی از کتاب «ماجرای عجیب در بغداد» رمانی براساس ماجرای حضور امام هفتم شیعیان در بغداد، به زندان رفتن و شهادت ایشان، در روایتی ساده و روان به قلم سید سعید هاشمی است 📖 خلیفه از روی تخت بلند شد.آرام شروع کرد به قدم زدن. نزدیک سندی که رسید، ایستاد و گفت: «من فردا صبح، قبل از طلوع آفتاب، عازم حج می‌شوم. تو سه شب بعد سراغ یحیی بن خالد برو. او چند خرمای زهرآلود به تو می‌دهد. تو آن‌ها را به موسی بن جعفر بخوران. چند روزی طول می‌کشد که زهر خرما اثر کند و او را بکشد. قبل از کشته شدنش، برو بزرگان بغداد را به دیدار او بیاور و او را به همه نشان بده که سالم و سرحال در سرداب نشسته و عبادت می‌کند. وقتی از دنیا رفت، جنازه‌اش را به بزرگان بغداد نشان بده تا ببینند که اثر شمشیر روی جنازه نیست. این طوری هیچ کس شک نمی‌کند. من چند هفته بعد از سفر حج بر می‌گردم. این طوری شیعیان به دربار هم شک نمی‌کنند. بعد از مرگ موسی بن جعفر اجازه نده که او را از بغداد خارج کنند. حتی اگر فرزندانش خواستند. او را فقط در مقادیر قریش در کنار قبر پدربزرگ مرحومم، منصور، دفن کنید...» 😔 🛍️ دریافت کتاب از سایت به نشر B2n.ir/q74308 www.behnashr.com (ع) @behnashr