🌷به محل سکونت در مازندران "خِنِه Khene" می گفتند.
اصلی ترین بخش خنه خود "خنه" بود یعنی در واقع در ابتدا مردم همان یک "خنه" جایی که در آن "کله Kele " یعنی اجاق بود را برای سکونت داشتند.
🌾 البته اجاق به صورت چاله ای کوچک بود معمولا مربع شکل که در فاصله نیم تا یک متری با دیوار قرار داشت دور این چاله با آجر تزئین شده بود تا از محوطه ی کل "خنه" جدا باشد. در میانه "کله"، "،دیزنون" که یک سه پایه فلزی بود قرار داشت و برای پخت غذا، زیر آن هیزم قرار می دادند.
🌾در این خنه، ممکن بود "کچال" محل بافت چادر شب، جاجیم هم باشد. "خنه" جای خواب، غذا خوردن، اتاق نشیمن بود و جای گذاشتن مرغ کرچ "کلییز" محل نگهداری گوساله بویژه در سرد پئیز و زمسونه چله هم "خنه" بود.
🌾"خنه" با "بومه را" سوراخی به اندازه یک متر ونیم در یک متر به قسمت زیر شیروانی راه داشت. یک "کاتی" (نردبان تک ستونی) به صورت زاویه دار خنه را به "،بومه را" متصل می کرد. در زیر شیروانی آنجا برنج، گردو، پیاز، سیر ، ازگیل، کدو و سرخه شکر ... نگهداری می شد البته خانه های آن موقع "گاله به سر" بود (شیروانی خانه با علفی به نام گاله یا ساقه شالی (آلم) با مهارت ویژه ای پوشیده شده بود). کار دیگر "بومه را" مکش دود حاصل از اجاق داخل "خنه" بود در واقع کار هود آشپزخانه های کنونی را انجام می داد.
قدیم ها گربه ها همدم و یا مهمان نا خوانده خانه ها بودند چون با وجود آنها بود که زیر شیروانی از وجود موش ها پاک می شد.
"بامشیه تاته پاته تا بومه لوئه!"
جست و خیز گربه تا لب بومه!
این زبانزد در مورد افراد پر مدعا و بی عمل بکار می رود.
🌾پشت بام به خاطر شکل آن و تاریکی آن برای بزرگتر ها هراس داشت چه رسد به بچه ها.
یکی از باورهای ما در زمان کودکی مان این بود که در "بوم" یعنی زیر شیروانی "سیو مر" مار سیاه که بر خلاف مار آبی دشت و آبندان ماری خطرناک بود وجود دارد بویژه در کنج شیروانی که به آن "چاج" یا " چاج چاجه په" می گفتیم. و مادران ما برای رهایی از شر "سیو مر" این "شر" را می خواندند:
هل چچییا نمکو / امه بوم سیره کول کته/ اما سیو گولامی
شاخه آلوچه و آب نمک/ ما در "بوم" پوست سیر گذاشتیم/ ما سیاه چادر نشین و شجاع هستیم
🌾در قدیم هر چیز را که بوی مرگ می داد به بالای شیروانی پرت می کردند مثل دندانی که کشیده می شد و یا هنگامی که مرده شور مرده ای را می شست یکی از نزدیکان مرده در حالی که در حالت اندوه و درد و بی خودی ناشی از آن پس از سه بار کف زدن قطیفه ای که با آن میت را شسته بود به بالای شیروانی پرت می کرد.
🌹در بخشی از خنه " کرسی چال" بود این چاله ابعاد حدود دو وجب درازا و پهنا عمق یک و نیم وجب داشت که در زمستان زغال داغ را در درونش می ریختند و روی آن خاکستر می پاشیدند تا گرمای آن کم کم به زیر کرسی منتقل شود. و در بهار و تابستان هنگامی که کرسی را بر می چیدند روی کرسی چال را با تخته پوشانیده و رویش حصیر یا نمد می گذاشتند.
🌾فرش داخل خانه معمولا حصیر بود. البته از قسمت ورودی خانه یعنی درگاه تا پیش از کله اصلا فرشی نبود، در قسمت بالای خانه که "بالا کلسی" یعنی بالای "کله" نمد یا "پوست تخت" که همان پوست گوسفند بود قرار داشت و آنجا بزرگ خانه پدر بزرگ یا مادر بزرگ و یا پدر می نشست.
اون گدر که جوون بیمه
مره ندی
د باله مرجون بیمه
مره ندی
اسا که پیر بیمه
مره بدی
بالا کلسی نشیر بیمه
مره بدی
"آن وقت جوان بودم و دو دستم چون مرجان بود مرا ندیدی
حالا که پیر شدم "بالا کلسی" نشین شدم مرا دیدی!
🌾خنه عموما دریچه ای هم به بیرون داشت که در بهار و تابستان برای عبور جریان هوا و دیدن بیرون آن را باز می کردند. همچنین تاق هایی در این "خنه" وجود داشت برای قرار دادن لامپا در روز که در دسترس بچه ها نباشد و بعضی چیزهای دیگر مثل جانماز، قرآن و کتاب و قندان. از سقف هم رشته ی بافته شده از پشم بود که داخل آن "نمک شور" قرار داشت، نمک شور کوزه ی خاصی بود دارای یک لوله باریک مثل لوله قوری که در آن "انجاله نمک" یعنی سنگ نمک خرد شده با مقداری آب نگهداری می شد همچنین همیشه گردویی در نمک شور بود تا مانع سرازیر شدن فراوان آب نمک شود که چیز بسیار مفیدی بود از اینرو برای سپاس گزاری و اذعان آنکه شخصی همیشه دارای کار کرد مثبت است به او می گفتند، " تو امه نمک شوره اغوز بیی!"
کدبانو به هنگام پخت کته از آب نمک داخل "نمک شور" استفاده می کرد.
#آداب_و_رسوم
#فرهنگ
@BehshahrCity