باز همون شب دوباره منو احضار کرد باز همون سوال رو پرسید جواب دادم که حاضرم جان و مال و اولادم رو برات فدا کنم😒 برا سومین بتر باز منو احضار کرد، گفتم خدایا چه اتفاقی افتاده؟؟؟؟ رفتم و باز همون سوال رو تکرار کرد که چقدر به من ارادت داری؟؟؟ گفتم تا حدی که جان و مال و اولاد و رو برات فدا کنم😏 مثل این که اون ملعون منتظر شنیدن چنین اعترافی بود بعد بهم گفت این شمشیر رو بردار و هر کسی رو که این خادم نشون داد بکش😳