در خاطرات جناب آقای ع.ص آورده اند که شایدم آقای حائری باشه تردید از بنده است یه روز تو تهران داشتن راه می رفتند✔️ بعد چندتا جوان یه فحش رکیک به ایشون میدن😖 بعد این بزرگوار بجای اینکه جواب فحششون رو بده عمامه اش رو ور میداره و شروع میکنه به گشتن بعد رو میکنه به این جوونا و میگه که من تو این عمامه چیزی پیدا نکردم💢