من خودم رو نهال میدیدم و شما رو باغبان در رویش خویش خود رو محتاج شما میدونستم✔️ اما چه لبخندهایی که روی لبم نخشکید و چه چشمه ها که در درونم از جوشش نیفتاد😖 خدای مهربان مرو آزاد افرید و آزادی را راه من قرار داد اما 🏡 قفسم شد تا اندازه ای که نفسم بند آمد از این ❤️تنگی یاد خانه ی مادری ام افتادم که چقدر در آن آرام بودم و آزاد😍 تکان که می خوردم نفسی راحت می کشیدید