حتی برای مشاوره هم که می خواست بیاد میگفت می ترسم و با هزار زور و زحمت اومده😣 از لرزش دستانش معلوم بود که چقدر میترسه❌ بخاطر همین هم برای ادامه ی مشاوره بهش گفتیم برو بیرون بشین که یکم راحت بشینه✔️ انگار خوشحال شد که وقتی این خبر رو شنید😍 به مادر گفتیم قبل از اینکه شما بخوایید اصل ماجرا رو بهمون بگید😊