در سال 1360 در منطقه« مهران» حضور پيدا کردم و به خاطر رشادت هايي كه از خود نشان دادم ،مورد تشويق فرماندهان رده بالا قرار گرفتم
در همان سال به زيارت بيت الله الحرام مشرف شدم و پس از آن در عمليات بيت المقدس با پست فرماندهي گروهان در باز پس گیری « خرمشهر»از دشمن شركت كردم
در عمليات والفجر 2 و 4 نيز در سمت معاون گردان حضرت سيد الشهدا ( ع ) و در عمليات خيبر با سمت فرماندهي گردان حضرت علي اصغر (ع ) شركت فعال داشتم كه زخمي شدم و به پشت جبهه منتقل شدم
اما بعد از دو روز استراحت در بيمارستان مستقيماً به جبهه برگشتم، عصازنان فرماندهي گردان حضرت قاسم ( ع ) را بر عهده گرفتم، در عمليات بدر ، فرمانده گردان حضرت قائم ( عج ) بودم كه طي اين عمليات از ناحيه سر به شدت مجروح شدم
در اين زمان از سوي فرماندهي سپاه ، مسئوليت بالا تري چون معاونت تيپ يا مسئول طرح عمليات تيپ بهم پيشنهاد شد امابه واسطه علاقه ام به گردان علي اصغر ( ع ) نپذیرفتم و در حد فرماندهي اين گردان در عمليات كربلاي 8 و عمليات نصر 7 شركت كردم
علاوه بر حضور مستمر در خطوط مقدم ، مسئوليت واحد بسيج« مشكين شهر» و پايگاه هاي مقاومت را عهده دار بودم و به هنگام مرخصي هم بيشتر وقتم را صرف باز ديد از خانواده شهدا و رفع مشكل آنها مي نمودم
گردان علي اضغر(ع) را با همراهي دو برادرم «مير مسلم» و« مير طاهر» اداره مي كردم ولي نيروهاي گردان و حتي فرماندهان لشكر نسبت برادري ما را نمي دانستند
بعد بر اثر تصادف ، شديداً آسيب دیدم و از ناحيه كمر دچار شكستگي شدم و به همين خاطر در عمليات كربلاي 5 شركت نکردم اما برادرم «مير مسلم »در اين عمليان به شهادت رسید