صفین که می شود چند قدمی خیمه معاویه پیک خبر می رساند به مالک که امام فرموده برگرد.
مالک می گوید دو قدمی خیمه ابلیس هستم، جز چند تن از کفن پوشان نمانده اند، برگردم؟
پیک می گوید راضی می شوی که اینجا افتخار پیروزی نصیبت شود و آنجا دست شان به خون امام آلوده شود؟
مالک بر می گردد با بغض و اشک به خیمه وارد می شود
روبه امام می گوید راضی هستید امیرالمؤمنین؟
امام می فرمایند اگر تو راضی هستی، من هم راضی ام
چشمان مالک را بغض می گیرد، امام پشتش را به جمع می کند و می گوید کاش در بین این جمعیت چند تن مثل تو داشتم مالک..