. ماجرا از این قراره که دو روز پیش رفته بودم یه مشاور املاکی تاببینم وضعیت قیمتی آپارتمانی که دارم می‌سازم چطوره و این حرفا که اتفاقی اونجا یکی از کشاورزای روستامون دیدم با هم شروع کردیم در مورد برنج صحبت کردن دیدم ایشون خیلی ناراحت و گلایه مند هستن میگفتن کارخونه های شالی برنجمون ازما نمیخرن،میگن مشتری نیست تامامجبور بشیم ارزون بدیم بهشون تا خودشون به تاجر گرون بفروشن و....درد ودل این روزای همه کشاورزا .