.
ماجرا از این قراره که دو روز پیش
رفته بودم یه مشاور املاکی تاببینم
وضعیت قیمتی آپارتمانی که دارم
میسازم چطوره و این حرفا که
اتفاقی اونجا یکی از کشاورزای
روستامون دیدم با هم شروع کردیم
در مورد برنج صحبت کردن دیدم
ایشون خیلی ناراحت و گلایه مند
هستن میگفتن کارخونه های شالی
برنجمون ازما نمیخرن،میگن مشتری
نیست تامامجبور بشیم ارزون بدیم
بهشون تا خودشون به تاجر گرون
بفروشن و....درد ودل این روزای همه
کشاورزا
.