.
بعد از چند وقت گفتم امروز برم توی اتاقکارم کتاب بخونم؛ مدتی بود که در قرق صادقیها بود برای درسدادن و درسخواندن و ...؛ وارد که شدم کف پاهام خاکی شد؛ دیروز پریروز کرمون دولخ شده بود پنجره هم باز مونده بود؛ 😷
بدو رفتم تی آوردم و تمیز کردم. نشستم پشت میز دیدم روی میز هم پر از خاک دستمال آوردم گردگیری کردم تندتند ها خیلی تند. دست و بالم خاکی شد رفتم بشورم دیدم توی بدوبدو ها تشنهام شده. یه شربت توتفرنگی درست کردم خوردم. کتابم رو گذاشتم رو میز یک صفحهای خوندم. داشتم از بزرگ علوی ایرادات فنی میگرفتم که.... نینی بیدار شد.🫡
تاروایتکتابخوانیدیگر؛ بدرود
یه دونه باشی دخترپاییز👩🦯
@berrrke