⭕️ چند سالِ پیش شبکه ۱ در سلسله‌جلساتی که در هفته دفاع مقدس برگزار شد، ۵ سردار و ۴ مهمان رو دعوت کرد تا از جنگ روایت کنند. مهمان‌ها از پژوهشگران دفاع مقدس، مستندسازها و کارگردانان بودن. مهدویان که تازه شناخته شده بود، یکی از مهمان‌ها در مقابل سردار رضایی بود. ‏مهدویان در اون زمان به تازگی با «آخرین روزهای زمستان» که درباره زندگی شهید حسن باقری بود شناخته شده بود. اولین سوالی که مهدویان در اون برنامه از سردار محسن رضایی پرسید این بود که چرا بعد از فتح خرمشهر جنگ رو تموم نکردید. ‏هرچند خط فکری رضایی و حلقه‌ای که او جزئی از اون به حساب میاد تفکری متفاوت از خط امام درمورد ادامه یا خاتمه جنگ و حتی هدف از جنگ داشتند، اما باز هم تفکر این حلقه در مقابل مهدویان‌ها عقلانی‌تره. رضایی به مهدویان از عدم متجاوز نشناختن عراق توسط سازمان ملل در زمان فتح خرمشهر گفت ‏از این که خاک ما دست عراق بود،هنوز زیر حمله عراق بودیم، این که بعضی غرض‌ورزانه یا جاهلانه ایران رو به جنگ‌افروزی متهم می‌کنند و.. مهدویان باز هم کوتاه نیومدو پافشاری کرد و وقتی دید راه به جایی نمی‌بره، تیر آخر رو انداخت:شما که تو حال و هوای جنگ بودید، به فکر آواره‌ها هم بودید؟ ‏طوری این سوال رو پرسید انگار «حق و باطل» اساساً معنایی ندارند، عراق و اون همه کشور که حمایتش می‌کردند نقشی در جنگ نداشتند، فقط سپاه و امام در حال جنگ‌افروزی و آواره کردن مردم بودند! ‏بحث بالا گرفت و محسن رضایی برای اولین‌بار از روی نامه‌ش به امام پیش از پذیرفتن قطعنامه (که تحت تأثیر تفکرات همان حلقه خسته از جنگ، دارای غلو بسیار بود) خواند. اوضاع به حدی بغرنج بوده که اگر ذره‌ای عقب‌نشینی می‌کردیم عراق برای حمله‌های بیشتر و گسترده‌تر مصمم می‌شد. ‏اما مهدویان مثل کارشناس‌های BBC جمهوری اسلامی رو متهم به جنگ‌افروزی و آواره کردن مردم مناطق جنگ‌زده کرد! سعی داشت همون دیدی که امام حسین(ع) رو مقصر اصلی عاشورا می‌دونه، درباره جنگ تحمیلی جا بندازه! مهدویان با «آخرین روزهای زمستان» تونسته بود لقب «مستندساز متعهد و انقلابی» رو از آن خودش کنه و بین حزب‌اللهی‌ها حسابی محبوب بشه و این حرف‌هاش رو کسی ندید. ‏گذشت تا وقتی که ماجرای نیمروز رو ساخت. فیلمی که در نگاه اول باعث افتخار تهیه‌کننده اون بود. همه خوشحال بودند که یه کارگردان حرفه‌ای و در عین حال «انقلابی» اومده تا جنایات منافقین و زحماتی که برای مبارزه با این‌ها کشیده شده رو به تصویر بکشه. ‏اما فیلم پر بود از تحریف‌های ظریف که به لطف تسلط و تکنیک خوب کارگردان و مشاور امنیتی‌ش بدون هیچ‌گونه حساسیت خودشون رو بین مخاطب جا انداختند. تحریف‌ها به حدیه که بعد از دیدن فیلم، سپاه رو در حد بازوی امنیتی ضعیف یه حزب سیاسی که با حزب مقابل کف خیابون‌ها درگیر شده تصور می‌کنید. اما تحریف‌های ظریف کجای فیلم بود؟ اوایل دهه ۶۰ منافقین جنایات زیادی کردند که این فیلم به بعضی از اون‌ها اشاره کرد. انفجارهای ۶ تیر، حزب جمهوری اسلامی و نخست‌وزیری. اما انفجار دادستانی کجای این قصه‌ست؟ هیچ اثری از ترور شهید قدوسی که دادستان کل انقلاب اسلامی بود نمی‌بینیم! چطور چنین واقعه‌ای مهمی به کل در فیلم سانسور شده؟ فقط ۶ روز از انفجار نخست‌وزیری تا انفجار دادستانی فاصله هست و مطلقاً اثری ازش دیده نمی‌شه! شهیدی که رهبر در موردش گفته بود: «نگذارید چهره شهید گرانقدری مثل شهید قدوسی در زیر غبار فراموشی‌ها پنهان بماند» اما در مقابل، شهید لاجوردی رو شخصیتی بی‌منطق، افراطی و خشن نشون می‌ده و برای این که او رو هم بخشی از این، به زعم مهدویان، درگیری سیاسی مسلحانه نشون بده، ترور ناموفقش توسط نفوذی منافقین در اوین رو هم در فیلم مورد اشاره قرار می‌ده. ‏اما چطور این همه جهت‌گیری مغرضانه و تحریف در این فیلم جا گرفته؟ نکته جالب در این فیلم، حضور مرتضی اصفهانی قبه، از اعضای سابق اداره التقاط وزارت اطلاعات، مرتبط با مصطفی کاظمی (آمر قتل‌های زنجیزه‌ای) و از نزدیکان سعید حجاریان هست. در فیلم هیچ‌وقت به جایگاه کشمیری که جانشین دبیر شورای عالی امنیت ملی و دارای حق امضا به جای دبیر بود و نحوه بالا اومدنش تا اون پله در اوایل انقلاب نمی‌شه. صرفاً اون رو یه کارمند ساده نخست‌وزیری و در حد افرادی مثل کلاهی و زریباف نشون می‌ده! کارگردان نشون می‌ده در فیلم موقعی به کشمیری شک می‌کنند که پزشکی قانونی حاضر نمی‌شه گواهی فوت برای کشمیری صادر کنه، چون کیسه‌ای از خاکستر تحویل داده شده! اما واقعیت هرگز این‌طور نبود! در واقعیت، تابوت کشمیری در کنار تابوت شهیدان رجایی و باهنر تشییع شد و حتی به خاکسپاری هم رسید! اما وقتی تابوت باز شد دیدند خبری از جنازه کشمیری نیست! شک‌ها و تردیدها از اون‌جا بود که شروع شد! @didebaan