♦️روایت دردناک دخترک 😔 🔻 مردی که خود راوی صحنه است می گوید: بعد از انفجار در پیش لیسه سیدالشهدا، دیدم که عده ای زیاد از دختران مثل گل پرپر شده‌اند. دختری را دیدم که زخمی است و ساک کتاب هایش در آتش می سوزد، از من درخواست کمک کرد، فکر کردم شاید بگوید من را به شفاخانه ببر یا زخم هایم را بیبند. اما گفت: کاکا کاکا تو را خدا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب‌هایم می‌سوزد؛ در حالی که آغشته در خون خود بود، خود را فراموش کرده بود و می‌گفت کاکا آتش ساکم را خاموش کن که کتاب هایم می سوزد، سخت تکانم داد؛ گفتم جان کاکا، کتاب تان را خیر است خودت مهم هستی، تو را باید به شفا خانه ببرم. گفت: کاکا اول آتش کتاب هایم را خاموش کن، چون پدرم پول ندارد که دوباره برایم کتاب بخرد و من از درس هایم باز می مانم ...😔 منبع: شفقناافغانستان 🌹گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ ‌ 🍀 @besmellaherrahmanerrahimm