◼️◼️
#شبچهارم ◼️◼️
🅾 حُرّ ،
#جذابترینالگویتوبه برای خطاکاران ...
🔻حر ابن یزید ریاحی که یکی از فرماندهان نامی عرب بود، همراه با هزار نیروی جنگی برای مقابله با امام حسین (علیهالسّلام) و بستن راه آن حضرت به میدان آمده بود؛ اما چون در روز عاشورا امام (علیهالسلام) فریاد برآورد:
اما مِنْ مُغیثٍ یغیثُنا لِوَجْهِ اللَّهِ تَعالی؟ اما مِنْ ذابٍّ یَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّهِ
آیا فریادرسی هست که به فریاد ما رسد و از خدا جزای خیر بطلبد؟ و آیا کسی هست که شرّ این قوم را از حرم رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) باز دارد؟
حرّ با شنیدن فریاد امام (علیهالسلام)، قلبش مضطرب و اشک از چشمانش جاری شد.
🔻 وی در حالی که اندامش به لرزه افتاده بود اندکاندک به خیام امام حسین (علیهالسلام) نزدیک شد و به یکی از نزدیکانش چنین گفت: «سوگند به خدا خودم را در میان دوزخ و بهشت میبینم و من بهشت را بر میگزینم، هر چند که مرا پارهپاره کنند و بسوزانند.»
آنگاه اسب تاخت تا خدمت امام (علیهالسلام) رسید
و در حالی که دست بر سر نهاده بود، گفت: «اللَّهُمَّ الَیْکَ انبْتُ فَتُبْ عَلَیَّ فَقَدْ ارْعَبْتُ قُلُوبَ اوْلِیائِکَ وَاوْلادِ بِنْتِ نبِیِّکَ
🤲بارخدایا به سوی تو بازگشتهام، توبه مرا بپذیر که من رعب و وحشت در دل دوستان تو و فرزندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) افکندم.»
🔻 سپس سپرش را واژگون کرد و با شرمساری تمام عرضه داشت:
ای فرزند رسول خدا (ص)!
فدایت شوم، من همان هستم که تو را از بازگشت به وطنت جلوگیری کردم و در راه، همه جا قدم به قدم با تو آمدم و مواظب بودم که مبادا از راه منحرف شوی و تو را در این مکان وحشتناک فرود آوردم و خیال نمیکردم آنان سخن تو را رد کنند و با تو تا این اندازه کینه ورزند. به خدا سوگند اگر میدانستم آنها با تو آن میکنند که الان میبینم، هرگز با تو چنان رفتاری نمیکردم، امّا اینک از آنچه کردهام به سوی خداوند توبه میکنم. آیا خداوند توبه مرا میپذیرد؟»
امام برایش استغفار کرد و فرمود که تو در دنیا و آخرت آزادمرد هستی
🔻برخی از مورّخان نوشتهاند که حرّ گفت: چون من اوّلین کس بودم که راه را بر تو سد کردم، اجازه فرما نخستین شهید راهت نیز باشم؛ شاید از کسانی باشم که در قیامت با جدّت مصافحه میکنند
اما مرحوم سید بن طاووس گوید: مقصود حرّ نخستین شهید در آن ساعات بود وگرنه پیش از این جماعتی به شهادت رسیده بودند.
🔻حرّ از امام حسین (علیهالسّلام) اجازه گرفت و وارد میدان کارزار شد و بعد از رشادتهای بینظیر، پیکر مجروح و خونآلودش به زمین افتاد. او را در حالی که هنوز جان در بدن داشت در جلوی خیمهای که کشتگان را در آنجا جمع میکردند گذاشتند
امام (علیهالسلام) فرمود: این کشتگان مانند پیغمبران و فرزندان پیغمبران هستند.
🔻 سپس امام (علیهالسّلام) در کنارش حاضر شد و دست به صورت وی کشید و جسد نیمه جانش را نوازش داد و در آن حال فرمود:
«اَنْتَ الْحُرُّ کَما سَمَّتْکَ اُمُّکَ وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الدُّنیا وَ اَنْتَ الْحُرُّ فِی الآْخِرَة
تو همانگونه که مادرت نامت را حرّ گذاشته، «حرّ» و آزادهای. تو آزادمرد در دنیا و سعادتمند در جهان آخرت هستی.»
سپس امام دستمال مبارک خود را بیرون آورده و زخم سر حرّ را بست.
🌹شیخ صدوق در الامالی چنین روایت میکند:
امام حسین (علیهالسّلام) بر بالین او حاضر شد، در حالی که خون از پیکر حر جاری بود. سپس امام، دستمال مبارک خود را بر زخمهای سر حر بست و بدینسان حرّ در برابر امام (علیهالسلام) به شهادت رسید.
السَّلامُ عَلی الحُرِّ بْنِ الرِّیاحِی
🌹 گاھ نوشٺ هاے یڪ طلبھـ ـ
🍀
@besmellaherrahmanerrahimm