✿✵✨🍃🌸<❈﷽❈>🌸🍃✨✵✿
هـر شــ🌙ــب
🍃🍂داستــــانهـــای
پنـــــدآمــــــوز🍃🍂
┄┅═✼✿✵✿✵✿✼═┅┄
✍مقدّس اردبیلی شاگردی داشت
که به او دانش و رفتار نیکو یاد میداد
که اهل تفرش بود و نام او میر علام بود
و بی نهایت دانا و باورع بود
🔸آن شاگرد میگوید:
یک شب وقتی مطالعه کردن من تمام شد
نیمههای شب شده بود که از اتاقم بیرون آمدم
و نگاهی به اطراف حرم شریف کردم
و آن شب بسیار تاریک بود
🔹ناگهان یک مرد را دیدم که رو به حرم
حضرت علی علیه السلام کرده است
گفتم: شاید این دزد است
و آمده چیزی از قندیل ها را بدزدد
بنابراین از آنجائی که ایستاده بودم
پایین آمدم و آهسته به او نزدیک شدم
در حالی که او مرا نمیدید
🔸او به نزدیکی های حرم مطهّر رفت و ایستاد
ناگهان دیدم قفل باز شد و افتاد و همچنین
درب دوّم و سوّم نیز به همین ترتیب باز شد
و او به داخل قبر مطهّر شرفیاب شد
🔹سلام کرد و از طرف قبر مطهّر
جواب سلام داده شد سپس با امام علیه السلام
در مورد مسائل علمی صحبت کرد
و من از صحبت کردنش او را شناختم
که استادم مقدّس اردبیلی است
🔸سپس از حرم بیرون رفته و از شهر هم
بیرون شد و به طرف مسجد کوفه رفت
پس من پشت سر او رفتم و او مرا نمیدید
چون به محراب مسجد رسید
شنیدم که با شخصی دیگر در مورد
همان مسأله سخن میگوید
سپس برگشت و من از پشت سر او برگشتم
و او مرا نمی دید
🔹وقتی رسید به دروازه ولایت روز شده بود
خودم را به او نشان دادم و گفتم:
ای سرور من! من از اوّل تا آخر با شما بودم
به من بگو که شخص اوّلی چه کسی بود
که در مرقد مطهّر با او صحبت می کردی
و شخص دوّم چه کسی بود که در کوفه
با او صحبت میکردی؟
🔸ایشان از من قول گرفت که در مورد راز او
با کسی صحبت نکنم تا او فوت کند
🔹سپس به من فرمود: ای فرزند من! در مورد
بعضی از مسئلهها به مشکل برمیخورم
بنابراین شبها به نزد قبر امیرالمؤمنین
علیه السلام میروم و در مورد آن مسئله با
حضرت صحبت میکنم و جواب میشنوم
🔸حضرت علی امشب مرا به نزد
حضرت مهدی علیه السلام فرستاد و فرمود:
فرزندم مهدی امشب در مسجد کوفه است
به پیش آن حضرت برو
و این مسئله را از او سؤال کن
و آن شخص حضرت مهدی علیه السلام بود
📚انوار النّعمانیّه
🌷#کانالبیتالحسینعلیهالسلام
╭══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╮
http://eitaa.com/beyt_alhosein
╰══━⊰🍃🌸🌸🌸🍃⊱━══╯