🔸روایت روز آخر_۱
سلام🙋♂😁
صبح روز دَهُمه و ما از دیشب تو راهیم🚌
تقریباً نماز صبح بود که رسیدیم منصور آباد..
منصور آباد 🙄⁉️
آره منصور آباد😊 چرا اینطور نگاه میکنی‼️
#منصورآباد اسم قدیمیِ شهر
#مهرانه
(قبل از ۱۳۰۹) 😉
یکم مطالعه کنید خب 🤓😅
الان میگن این
#مهرانه کیه⁉️🧐🤨🤣
منظورم اینه «مهران است»!☺️
پیاده شدیم و راه افتادیم سمت پایانه مرزی🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂🚶♂
اومدیم همونجا که ۹ روز قبل بودیم و دنبال ماشین بودیم برا کاظمین..🤔 یادش بخیر..
همونطور که تو خبرا خونده بودم بخاطر ازدحام بازگشت زائران،یکی دو روز اربعین،مسیر ورود به عراق از مرز مسدود بود و فقط برگشت به ایران باز بود
برای همین کمی خلوت بود پایانه..😊
سمت عراق بودیم که 🚾 را یافتیم تا خود را از فشار زندگی بِرَهانیم🙈😁
امان از گرونی و فشار زندگی😜
💢نماز صبح رو خوندیم و جمع شدیم دوباره، برای عبور از مرز عراق..
💎آخرین قدم ها رو داشتیم برمیداشتیم تو سرزمینی که حرم شش امام معصوم بود و دعای هر قنوت ما!🤲😍❤️🚩
و لا جعله الله آخر العهد منی لزیارتکم..😭
#سفرنامهاربعین۲
▪️
@beytonabi_ir