🔸روایت روز آخر_۲
چشم به هم زدنی خودمونو تو صف پایانه مرزی عراق برای برگشت به ایران دیدیم..🤔
از گیت های عراق رد شدیم..
تو این سالها برام پیش اومده وقت برگشت، زمانی رد شدن از مرز عراق،بعضی ایرانیا هر کدوم یه جور ذوق رسیدن به وطنو ابراز میکردن 😁🇮🇷
یکی میگفت: سلااااام وطنم 😎😍😁
اون یکی میگفت:هیچ جا خونه خودت نمیشه 😅 این احتمالا کرایه برگشت به شهر خودش نداشته قصد اقامت در مرز کرده🙃😉
یکی دیگه میگفت: ااایییراان🗣
اگه پرچم🇮🇷 بهش میدادی یه دور افتخارم تو مرز میزد😅 نکشیمون وطن دوست😘 نری رو سیمخاردارا حالا 😉
یکی با حس گفت: سلام وطنم😭☺️
جالب بوده برام همیشه این صحنه موقع برگشت از عراق! حب وطن یه چیز غیر قابل انکاره..🇮🇷🙋♂
البته برا کسی که
#شرف داره✅🤔
اونی که
#وطنفروشه قبلش
#شرففروش بوده ارتقای شغلی داده 😬🤫❌
اما الحمدلله مردم ما غالباً
#باشرف و
#قدرشناس هستن..😍😘🌺❤️🚩
مرز مهران یادآور رشادت شهدای عزیز👌❤️
بعضی هم به یاد شهدا صلوات روی لب داشتن..
جلوتر، زائرا به مرزبانها خدا قوت میگفتن و مرزبانها به زائرا زیارت قبول..😍😍
وارد کشور شدیم
کم کم جمع شدیم دور هم تا برسیم به اتوبوس واحد برای پارکینگ ماشینا!🚌
تو پایانه بودیم که یه جوونی خسته و داغون صدام کرد! گفت حاجی قم میرید میشه منم ببرید⁉️ وسیله ندارم، ماشینام خیلی گرون میگیرن..💰💰😱
پاهام تاول زده درد دارم..
✅راست میگفت بنده خدا داغون بود! چهرش شبیه یه بنده خدایی بود تو محله خودمون🤔
اما حیف نشد، خیلی زیاد بودیم خودمون😔
البته تازگی تو محل دیدمش سالم و سرحال 😍🤲
#سفرنامهاربعین۲
▪️
@beytonabi_ir