↷❈🔅❂💎❂🔅❈↶ ✍از مرحوم سيّد جواد عاملي صاحب كتاب مفتاح الكرامة، كه از بزرگان فقهاي مذهب است، نقل شده : ♦️من يك شب در خانه‌ام نشسته بودم كه صداي كوبه‌ي در را شنيدم. پشت در رفتم. ديدم خادم مرحوم سيّد بحرالعلوم (ره)است، آن مرد بزرگي كه توفيق تشرّف به حضور حضرت وليّ عصر عَجَّلَ اللهُ تَعــََاليََ فَرَجَهُ الشَّريفَ را داشته است. گفت: آقا منتظر شما هستند. من تعجّب كردم كه در اين موقع شب براي چه آقا مرا احضار كرده‌اند؟! فوراً شرفياب حضورشان شدم. 😠 تا مرا ديدند با لحني عتاب‌آميز فرمودند: از خدا نمي‌ترسي، حيا نمي‌كني؟! گفتم: اقا مگر چه شده است؟ فرمودند: همسايه‌ي ديوار به ديوار تو يك هفته است كه غذايش منحصر به خرماي زاهدي بوده كه پست‌ترين نوع خرماست. هر روز از مغازه‌اي مقداري خرما براي غذاي خود و عائله‌اش نسيه مي‌آورده است. 😓امروز كه رفته از همان بقال خرما بگيرد، او گفته: آقا بدهي شما به اين مبلغ رسيده است او خجالت كشيده كه باز از او خرما بگيرد، دست خالي برگشته و امشب آن خانواده بي‌شام مانده‌اند و تو از حال همسايه‌ات بي‌خبري؟! 😞گفتم: آقا! به خدا قسم اصلاً خبر نداشتم. فرمودند: بله، اگر خبر داشتي و به آنها نمي‌ رسيدي كه در حكم يهودي بودي. مي‌گويم چرا از حال همسايه‌ات تفحّص{تفحّص: جستجو} نكردي كه ببيني زندگی اش را چگونه مي‌گذراند؟ حالا بیا، اين سيني غذا را خادم من برمي ‌دارد و همراه تو مي‌‌آيد؛ كنار در خانه‌ي او مي‌گذارد و بر مي‌گردد. خودت در بزن، وقتي آمد، بگو من دوست دارم امشب شام را با شما صرف كنم و نگو از طرف چه كسي است. داخل خانه كه رفتي و نشستي، اين كيسه‌ي پول را هم زير فرشش بگذار و آنجا بنشين تا خودش و افراد خانواده‌اش غذا بخورند و سير بشوند. ظرفها را هم برنگردان؛ من منتظرم، شام نمي‌خورم تا تو برگردي و به من بگويي كه آنها شام خورده و سير شده‌اند. 😥سيّدجواد مي‌گويد: خادم آقا سيني غذا را برداشت و همراه من آمد كنار در خانه‌ي او گذاشت و برگشت. در زدم، پشت در آمد، سلام كردم و گفتم: آقا! من دوست دارم امشب با شما شام بخورم. اجازه مي‌فرماييد؟! با كمال خضوع مرا به داخل خانه بُرد و نگاه به غذا كرد و گفت: اين غذا از كجاست؟! شما عرب هستيد و اين طبخ عرب نيست. تا نگويي از كجاست، من نمي‌خورم. ناچار گفتم سيّد بحرالعلوم فرستاده‌اند. تا فهميد گفت: عجب! خدا شاهد است كه هيچ كس از حال من با خبر نبوده كه يك هفته غذاي من خرماي زاهدي بوده و امروز رفتم و بقّال نداده است. احدي از اين جريان آگاه نبود. معلوم مي‌شود سيّد از راه كرامتي كه دارد با خبر شده است. @beytonoor