7⃣ اگر از بعد سياسي به اين مسئله بنگريم بايد گفت طرح مسئله شکاف نسلي و ادعاي تفاوت ارزشهاي سياسي نسل نو با نسل گذشته، از سوي دشمنان با اين انگيزه صورت ميپذيرد که مقدماتي فراهم شود تا اين نظام مردمي اسلامي از طريق خود مردم از هم بپاشد وگرنه کيست که نداند آنان که از آن طرف آبها به دنبال اجابت خواست نسل کنوني کشورهاي مشرق زمين از جمله ايران هستند، علي رغم گذشت چندين قرن از انقلابهاي خود و انتخاب نوع نظام سياسي توسط نسل هاي بسيار دور ، هرگز حاضر نيستند نسخه رفراندوم و انقلاب دوباره را براي نسل جوان خود توصيه کنند.
8⃣ اگر تغيير نظام سياسي يک امر ذاتاً با ارزش و حق ذاتي هر نسلي باشد، بايد پس از هر مدت زماني که تعداد نسل جوان يک کشور به حد قابل اعتنايي رسيد، نظام سياسي قبل جاي خود را به نظام سياسي مورد نظر نسل بعدي بدهد بدون آنکه اين خواست جديد خود را اثبات کرده باشد و معلوم است که به اين ترتيب جامعه به چه سرنوشتي دچار خواهد شد و روي ثبات را نيز نخواهد ديد چون نظام سياسي يك قانون جزئي نيست كه با آمد و شد خود ثبات و استمرار جامعه را دچار خلل نسازد. اصلاً آيا تاكنون در هيچ كشوري ـ با هر شكل از حكومت ـ انتخاباتي به صرف احتمال و ادعا انجام شده است تا نظام جمهوري اسلامي هم چنين كند؟! اگر اين ادعا را بررسي كنيم مستلزم تالي فاسد مهمي است. توضيح آن كه اگر مردم با انتخابات آزاد نمايندهاي را برگزينند و پس از گذشت زمان اندكي احتمال داده ميشود رأي دهندگان از نظر خويش برگشتهاند، بايد تقاضاي تجديد انتخابات شود؟! همين احتمال در مورد انتخابات رياست جمهوري، اعضاي شوراي شهر، شهرداران و مسئولان ديگري كه در نظامهاي مختلف از طريق انتخابات برگزيده ميشوند نيز مطرح ميشود. اگر در انتخابات به صرفِ احتمال تغيير نظر و رأي مردم ـ كه در هيچ زماني منتفي نيست ـ انتخابات مجدد برگزار گردد، كار دولتها و حكومتها فقط برگزاري انتخابات ميشود! آيا چنين امري در دنيا پذيرفته است؟! آنهم در نظامي همانند نظام جمهوري اسلامي که در 30 سال گذشته به طور ميانگين در هر سال يك انتخابات با مشارکت بالاي مردم در كشور برگزار گرديده که نمونه اخير آن مشاركت پرشكوه 85 درصدي مردم در دهمين دوره انتخابات رياست جمهوري بود ، که نشانه اي مستحکم از وفاداري و همبستگي تمامي نسل ها و بخش هاي مختلف جامعه به نظام اسلامي ، ارزشها و آرمانهاي آن مي باشد .
9⃣ همه نسلهايي که در طول زمان استمرار ملتي به حساب ميآيند بايد خود را پاي بند به اصول و باورهايي بداند كه عقلاً امكان ناديده گرفتن آنها وجود ندارد. تأكيد بر اشتراكات اعتقادي عقلي و لازمالاتباع هرگز تقليد كوركورانه نيست تا مذموم باشد. همه نسلهاي يك ملت به ناچار بايد خود را تابع يك منطق مشترك بدانندكه بر اساس آن اساساً وجود دارند و استمرار مييابند و آن اصول عقلي و پايههاي منطقي حيات مشترك آنهاست . با اين حساب اگر نسل قبلي نظامي را تأسيس كرده است براي نسل بعدي نيز محترم است تا آنجا كه عقلانيت پشتوانه آن است.
چنانکه مباني ، اصول و ارزشهاي لا يتغير نظام جمهوري اسلامي نظير؛ حاکميت الهي ، اصل مترقي ولايت فقيه ، مردمسالاري ديني ، ارزشمندي توأمان پيشرفت مادي و معنوي و سعادت دنيوي و اخروي، از جمله اشترکات اعتقادي و عقلي تمامي نسل هاي بعد از انقلاب اسلامي است که به تحقق همه جانبه آن اهتمام دارند . فلسفه اصلي نظام اسلامي در تمامي زمينه ها شايسته سالاري است ؛ هم در انتخاب نوع حکومت و حاکميت ، هم در انتخاب بهترين قانون و هم در انتخاب بهترين پيشوا ، آنگونه که امام علي (ع) بيان ميفرمايد: « أيها الناس ان احق الناس بهذا الامر أقواهم عليه و أعلمهم بأمر الله فيه»؛ «اي مردم! سزاوارترين مردم به حکومت كسي است كه بدان تواناتر و در آن به فرمان خدا داناتر باشد».( نهج البلاغه ، خطبه ۱۷۲) مصلح بودن در اين هندسه يعني به دنبال تعالي بودن و گزينش برترينهاست و تغيير آنچه مربوط به گذشتگان است بدون تأمل در حقانيت آنها بيش از آنکه به اصلاحگري و حاکميت بر سرنوشت مربوط باشد ناشي از روحيه خيانتگري و افساد است.
با توجه به آنچه بيان گرديد بايد گفت مسئله حاکميت انسان بر سرنوشت خود، يک اصل همگاني و استثناناپذير است و حق همه انسانهاست که سرنوشت خود را آنطور که ميخواهند رقم بزنند. به همين دليل است که نسل دوم و نسل سوم ايران اسلامي با توجه به مستندات و استدلالهاي پدرانشان راه آنان را راه ترقي و پيشرفت تشخيص داده و گاه از آنها جلوتر و ثابت قدمتر اين راه ارزشمند سعادت و ترقي را با افتخار طي ميکنند و قلههاي رفيع پيشرفت را در همه زمينههاي مادي و معنوي فتح ميکنند .
📝منبع :
آيا رأي مردم در رفراندوم به جمهوري اسلامي براي نسلهاي بعد هم الزامآور است؟ ، محمدرضا باقرزاده ، ماهنامه آموزشي، اطلاع رساني معارف ، شماره ۵۵، فروردين و ارديبهشت ۱۳۸۷ با کمي اضافات.
🔷🔹💠🔹🔷