مهدی از شناسایی که آمد نیمه‌ شب بود و خوابید بچه‌ها که برای نماز شب بیدار شده بودند، او را صدا نکردند چون می‌دانستند حسابی خسته‌ست! اما او صبح که برای نماز بیدار شد، با ناراحتی گفت: مگر نگفته بودم منم برای نماز شب بیدار کنید؟! دلیلش را گفتند؛ آه سردی کشید و گفت: افسوس شب آخر عمرم نماز شبم قضا شد! فردا شب مهدی هم، به خیلِ شهیدان پیوست..:) ‌ "شهــ گمنام ــیـد"