✅داستانی فوقالعاده مهم از توماسِ قدیس،
خیلی چاق بود، به طوری که در کلاس، دستههای نیمکتِ او را کنده بودند تا راحت بنشیند.
او باهوش و مبتکر امّا زودباور بود و این زودباوری باعث شده بود که او را دست بیاندازند.
روزی استاد (که یک کشیش بود) داخل کلاس شد و گفت: همین الان در بیرونِ کلاس خری در حال پرواز است.
توماس با عجله بیرون رفت تا الاغ درحالِ پرواز را ببیند.
وقتی برگشت همه به او خندیدند.
اما توماس مطلبی گفت که تا بیخ هر تفکری نفوذ میکند
او گفت: اینکه خری پرواز کند برای من باورپذیرتر از این است که کشیشی دروغ بگوید.
و کلاس در سکوت مطلق فرو رفت.
📚کتاب هنر و زیبایی در قرون وسطی
🆔انسان فراموشکار است؛ تلاش میکنیم در کانال زندگی شیرین و الهی هر روز یک نکته اخلاقی را به خود و شما عزیزان یادآوری کنیم
🔰
@hatampoori