پول ها و طلاهاش رو داد و خداحافظي کرد ، داشت از درب ستاد پشتيباني جنگ مي رفت بيرون که مسئول ستاد گفت: مادر رسيدتون رو نمي گيرين؟! پيرزن لبخندي زد و گفت: من براي دادن شوهر و دو تا پسرم از کسي رسيد نگرفتم ، اينا که ديگه چيزي نيست... #سبک_زندگی_شهدا 🔴به کمپین #بیداری_ملت بپیوندید👇 http://eitaa.com/joinchat/963837952Cb758f6bd13