(قصیده در مدح حضرت زهرا)
#################
بخوانم من ز قرآن مدح کوثر
به شأن فاطمه زهرای اطهر
چه بانویی رضیه بوده حورا
بود خیرالنساء هستی دنیا
و نام دیگرش مظلومه زهرا
صدیقه طاهره کوثر چه والا
تمام هستی و عالم فدایش
بدو داده کرامت بس خدایش
چه بانویی شکوه است وجلالت
شفیع ِ ما همه روز قیامت
سپر بر مرتضی حامی شوهر
به دشمن گشته هر جا او برابر
بگویم از کمال و دانش او
ز علم و معرفت از بینش او
حکیمه عالمه دنیای غیرت
نبی فطرت عفیفه نیک سیرت
وِرا خادم بود مریم صفورا
کنارش هاجر و همراه حوا
دو فرزندش بود دُر گرانی
شبیر است و شُبر فخر جهانی
بود دُخت نبی مادر به عالم
تمام هستی و جان پیمبر
چه بانویی بود الگوی ایمان
خدا گفته مقامش را به قرآن
نزاده مادر گیتی چو زهرا
همی شمس و قمر باشد به دنیا
بود بدرُ الدجی نور هدایت
تمام ریشهاش اصل ولایت
به عالم بی نظیراست وهُمام است
و احسانش به عالم او تمام است
صدف دنیا و او دُر گران است
حجابش را ببین چتر جهان است
قیامت را قیامت میکند او
ز ما حتماً شفاعت میکند او
به عالم شهره باشد در نجابت
گرفته چادر از نامش صلابت
به دانش کنز مخفی چون علی بود
به خُلق وخوی خوش مثل نبی بود
شریک کوثر و همپای حیدر
برای عالمی گردیده مادر
جهان را از همه اولا و بهتر
به بخشش از همه بالاتر و سر
چومولایش علی هم شهرعلم است
صبور و صابر و او اصل حِلم است
خدایش فاطمه را فاطمه گفت
در این عالم درُ یکدانهای سُفت
همین ظاهر همین مُظهر ز حق بود
که دنیا بر دعایش مستحق بود
و زهرا رحمتُ لِلعالمین است
تو گویی خود امیرالمومنین است
در احسان و کرم باشد سرآمد
به امداد محبان او درآید
ز حق علم جهان را او بیاموخت
چو پروانه به پای حیدرش سوخت
ندید کامی به دنیا در جوانی
شهیده گشته و قبرش نهانی
چه گویم من ز کوچه درب وآتش
خبیثی پست و ملعون بسته راهش
فدک بوده بهانه بغض حیدر
چنین بود و زده سیلی به مادر
دریغا دست حیدر را خدا بست
به امر حق علی یک گوشه بنشست
الهی دشمنانش خوار گردند
پریشان روزگار و زار گردند
الهی مهدی زهرا بیاید
به یاری سوی مادر او شتابد
بگیرد انتقام دشمنش را
دل شیعه نماید شاد هرجا
خداوندا به حق نام مادر
به حق فاطمه زهرای اطهر
گره از کار مردم باز فرما
به حق مرتضی ساقی کوثر
کنون مدحش به شعر بیقرار است
عنایت باشد و بس افتخار است
#################
بیقرار اصفهانی