می نویسم، از رنج هایی که به جای خون در رگ هایم جریان دارد و سلول هایم از آن تغذیه می کنند، حالا که می نویسم، زبانم قاصر از گفتن است. من نمی توانم رنج ها و احساساتم را بروز دهم، همه ی همه ی آن هارا، خرج کلمات می کنم.