🔰 سید مرتضی، مرزنشینِ وادیِ امّت
🖋 مهدی اسکندری
مرزنشینان خاصیت هشیاری و حواسجمعی را به خوبی در خود نهادینه کردهاند، به تعبیری مرزنشین باید ششدنگ حواسش همیشه جمع باشد، گوشش تیز و چشمش بینا تا اگر خطری و تحرکی مرزها را تهدید کرد، سریع دست به عمل شود و اقدام کند.
سید مرتضی مرزنشین بود، چه در عالم انتزاع و نظر چه در میدان تحرک و عمل. مرزنشینیِ او زمانی آغاز شد که نَفَس پیر جگردار عالم به روحِ مفطور به فطرت توحیدیاش خورد و او را جلوهگر سطور "مصباحالهدایة" و فرازهای "مناجات شعبانیه" کرد. سید مرزنشین که شد، دست رد محکمی بر سینه روشنفکریِ تخصصگرا زد و عطای دانشگاه تهران و کافههای خیابان انقلاب را به لقایش بخشید و راهی رملستانهای گرم و خشک جنوب شد تا "انسان" را بیابد.
از خِیل متشبّهین به "بیتلها" بیرون آمد و به جُرگه حزباللهیهای ریشو پیوست و روایتگر انسانی شد که به تمام ارزشها و آرمانهای الهی تعین بخشیده و حیات و مماتش دائما شهادت بر مسیر امت است.
روحش را از همان روزها در مرز جا گذاشت تا بعدها دوباره جسمش را به آن پیوند زند و ما متحیّرانه و با صد افسوس عروجش را شاهد باشیم.
روحش را در مرز جا گذاشت، در جایی که زمینش با تمسک به حبل دعای بسیجیان تا عرش اعلا بالا میرفت و تقدسی الهی را برای خود وام میگرفت.
کامران که حال در قامت "برادر سید مرتضی آوینی" است، در جای دیگری هم مرزنشین است. او با قامت راسخ و با قلم در دستش بر مرزهای فکری آن "تحول عظیم بشری" قدم بر میدارد و با جدیتِ آمیخته شده با آرمانگرایی در عصری که "فُرم" و "نُرم" جهان تجدد، در حال کدر کردن ارواح مردمِ ایران بود، به سراغ مشهورات و مفروضات عصر جدید میرود تا کشور تفکر انقلابی را از شرّ وجود این "مسلّم انگاشتهشدهها" مصون نگهدارد و نجات بخشد.
آوینی وقتی دید در جبهههای جنگ چیزی بیش از زد و خورد نظامی وجود دارد که اگر روایت و حکایت نشود یحتمل جبر بیمهر تاریخ آن را به حاشیه میراند، دست به دوربین و قلم میبَرد تا به وسیله روایت فتح، راوی فتح قلههای انسانیت توسط بچه مسجدیهایی باشد که روح انقلاب و نفس خمینی آنان را به مرد میدانهای جنگ بدل کرده بود.
اما تمام کار آوینی در این خلاصه نمیشود، وقتی جنگ تمام شد و به هوای توسعه و سازندگی، آرمانگرایی فعالی که جنگ را توانسته بود هدایت کند به حاشیه رانده میشد؛ آوینی با اعتماد به نفس و با اتکا بر نظریه انقلاب اسلامی و اسلام ناب به نقد و چالش کشیدن مفروضات تازهای مشغول شد که توسط جناح تکنوکرات طوطیوار در مطبوعات گسترش مییافت.
کلانپروژه آوینی که صدای بسیاری را درآورده بود این است که به خوبی سعی کرد مشهورات و مفروضاتی که نزد عدهای مسلّم و بینقص انگاشته میشدند، به چالش بکشد و آنان را مورد سؤال قرار دهد.
کار آوینی ادامه داشت، دهه ۷٠ عصر ظهور تفکری بود که نشریات و فضای نخبگانی کشور را تحتالشعاع قرار داده بود، روشنفکران دینی و سکولار با بازتعریفی از مفاهیم فلسفی و دینی الهیات جدیدی را علم کرده بودند که با حداقلی کردن دین و دیانت، در صف مقابل اسلام انقلابی ایستاده بود؛ و ایندفعه آوینی به سراغ سیاهنویسان حلقه کیان رفته بود تا با به چالش کشیدن آنها و بیان سستی و ضعف انسانشناسی و هستیشناسی سکولارهای مذهبی و غیر مذهبی برای نسلهای آینده «حلزونهای خانه بدوش» را خلق کند، کاری که هم مسیر دیالوگ با مخالفین را هموار میساخت هم حزباللهی ها را از فضای شعارزده احساسی به سمت و سویی برد تا فکر و تعقل کنند.
تقلید از آوینی راحت است، اما پیروی سخت.
موی بلند و عینک لویی ویتون با چاشنی چند کلیشه به راحتی کسوت آوینیوارانه را میسازد، اما پیروی از او مستلزم مرزنشینی است.
مرزنشین وادی امت باید بود تا قدم در مسیر سید مرتضی گذاشت.
🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
@bimemoj