ای دل، صـبـور بـاش... که غـمهای مـا از اوست
گر دوست اوست، هرچه به ما می رسد نکوست
خاموشم و قنوت من، آیینهی غم است
غـم در زبان عشـق، الفـبای گفـتگوست
مـا را که از حـجـاب ظـواهـر گـذشـتهایـم،
دل، مسجد است و عشق، نماز است و غم، وضوست
با من، دم از عـذاب قـیامـت مزن! که من،
از عدل دوست هم بگریزم به فضل دوست
بـفـروش جـانِ عاریـتی را به صـاحبـش
گر دوست مشتریست، چنین سودم آرزوست
خود گفتهاست از همه نزدیکتر به ماست
بیچاره عاقلی که سرش گرم جستـجوست!
✍🏼 فاضل نظری
♾
@binahayat_ir