شما شعرِ یه شاعر دهه‌هشتادی بینهایتی رو از جزیره شعر میخونید! مثلِ نورِ آفتابِ صبح زود در میان بادهای ساحلی زندگی‌مان تند بود و سخت، لیک جان گرفتیم از ندای "یاعلی" گریه می‌کردیم در دستِ پزشک وقتِ دنیا آمدن، با اضطرار خواند اما او به گوشِ نوقدم "اشهدُ انَّ علی.‌.."، آمد قرار همچنان سرمستِ نامِ مرتضی با حلاوت، کام‌مان برداشتند تربتِ خاکِ حسین بن علی؛ به! چه عشقی در دل ما کاشتند وقت خواب و خُفت حتی، یاعلی! جای غافل گشتن از یادت نبود مادرِ خوشدل برای کودکش از گلِ حبِ تو لالایی سرود کم کم و آهسته، لب کردیم باز نان و بابا، آب؛ نه، چیزی کم است "یاعلی" گفتیم اول از همه این یقیناً از دعای مادر است پیش تر رفت و دو پامان جان گرفت ایستادن، راه رفتن، خواستیم اسم تو شد قوّت ارکانِ ما "یاعلی" گفتیم، از جا خاستیم! اولین باری که گفتم "یاعلی" شوق از چشمان بابایم چکید صبح روز بعد از بازار، رفت، یک النگو قدر دست من خرید گفت:" باباجان! علی جان حافظت! راه در پیش است و جاده بی چراغ دست در دامان حیدر، مقصد او گام بردار و برو با اشتیاق" قد کشیدیم و به راه افتاده ایم راه، ناهموار؛ جاده، پرخطر لیک دل گرمیم ما در هرقدم چون "علی" داریم با خود همسفر بی هوا، دارد هوامان را هنوز گرچه ما غافل ز بابامان شدیم گرمیِ دستانِ او بر شانه‌مان بوده که ما این شدیم و آن شدیم وقت تنهایی و سختی ها، نشست با صدای گریه‌مان، دمساز شد موقع شادی که قطعا بود از آنک، "یاعلی گفتیم و عشق آغاز شد" خالص مطلب، که جمع عمر ما زیر نام و سایه ی مولا گذشت وقت رفتن نیز او سر می‌زند واژگانش از پلِ ذهنم گذشت: هرکه، چه مومن، چه کافر، وقت مرگ دیده اش روشن به حیدر می‌شود کاش آن لحظه به لبخندِ علی قبرِ تاریکِ همه، روشن شود ما جفا کردیم، اما تجربه گفته تو شانه به شانه آمدی با امیدِ چاره ای از جنسِ عشق آخرین دم بازدم، شد "یا علی!" حدیث فارسی‌نژاد غدیر ۱۴۴۵ ه.ق