شهیدمطهریمیفرمایند؛
نوشته اند: «ما زالَتْ بَعْدَ ابيها مُعَصَّبَةَ الرَّأْسِ، ناحِلَةَ الْجِسْمِ، باكِيَةَ الْعَيْنِ، مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ». زهرا را بعد از پدر نديدند كه هيچ وقت عصابه اى را كه به سر بسته بود از سر باز كند. روز به روز زهرا لاغرتر و ناتوانتر مى شد. بعد از پدر هميشه زهرا را با چشمى گريان ديدند. «مُنْهَدَّةَ الرُّكْنِ» اين جمله معنى عجيبى دارد. «ركن» يعنى پايه، مثل يك ساختمان كه پايه هايى دارد و روى آن پايه ها ايستاده است. از نظر جسمانى، پا و ستون فقرات ركن انسان است، يعنى انسان كه مى ايستد روى اين بناى استخوانى مى ايستد. گاهى از نظر جسمى، اين ركن خراب مى شود، مثل كسى كه فرض كنيد پاهايش را بريده باشند يا ستون فقراتش درهم شكسته باشد.
ولى گاهى انسان از نظر روحى آنچنان درهم كوبيده مى شود كه گويى آن پايه هاى روحى كه روى آن ايستاده است خراب شده است. زهرا را بعد از پدر اينچنين توصيف كرده اند. زهرا و پيغمبر عاشقانه يكديگر را دوست مى دارند. به فرزندانش امام حسن و امام حسين كه نگاه مى كند، بى اختيار مى گريد، مى گويد: فرزندان من! كجا رفت آن پدر مهربان شما كه شما را به دوش مى گرفت، شما را به دامن مى گذاشت و دست نوازش به سر شما مى كشيد؟.
ولا حول و لا قوّة الّا باللَّه العلى العظيم و صلّى اللَّه على محمّد و آله الطّاهرين.
@binesh_motahar_kerman