🌷پسر خاله‌ام بود ... یک روز آمد خانه‌مان با یک برگه پر از نوشته، پشت‌ و‌ رو. نشست کنار مادرم و گفت: «خاله، می‌شود چنــد دقیقه ما را تنها بگذارید، می خواهم شرایطم را بخوانم ببینم طاهره حاضـره با من ازدواج کند یا نه؟» مادرم که رفت ،رو به رویم نشست. شرطش را یکی یکی گفت. ،من هم چون ازصمیم قلب دوستش داشتم قبول کردم 🌟گفتم: دوست دارم مهریه ام یک‌جلد کلام الله مجید باشد. 🌟گفت: «یک جلد قــرآن و یک دور کتب شهید مطهری.»🌷 👈 بینش حقیقی یافتن اینگونه است اللهم الرزقنا 🤲 ↩️ارتباط با دبیرخانه بینش مطهر اصفهان ☎️ ۰۹۱۹۶۸۲۰۶۰۱/۰۹۱۲۴۹۰۴۶۵۳ https://eitaa.com/bineshmotahar_ISF ۱۴۰۳/۲/۱۴