درس خواند تا دانشجو شود…
شنیده بودیم دانشجو شدن یعنی خوشبختی…
ما درس خواندیم…
کم یا زیاد، گاهی با علاقه و گاهی به اجبار…
خواندیم تا برای آن چهار ساعت پر استرس آماده شویم…
چهار ساعتی که میتوانست سرنوشت ما را تغییر دهد…
غول بزرگ!!!
کنکور!!!
وارد یک دنیای جدید شدیم…
آدمهای جدید…
تفکرات جدید…
فکر و خیالهای جدید…
گاهی کنار درس خواندن عاشق شدیم و گاهی دلتنگ عزیزانمان…
شب بیداری کشیدیم برای امتحان…
دانشگاه مثل زندگی بالا و پایین زیاد داشت…
گاهی کنار درسها، آدمهای زندگیمان را هم حذف و اضافه کردیم…
گاهی به اجبار سر کلاسی نشستیم و گاهی مثل روزهای خوب زندگی، آنقدر همه چیز عالی بود که دوست نداشتیم زمان بگذرد…
گاهی درسی را فقط پاس میکردیم که تمام شود، مثل روزهایی که تحمل میکنیم تا فقط بگذرد…
گاهی هم امتحان آنقدر سخت میشد که به جواب نمیرسیدیم،
مثل روزهای سخت زندگی که برای حل مشکلاتمان به جواب نمیرسیم…
کم و زیاد…
خوب و بد…
بالا و پایین میگذرد…
یک روز چشم هایمان را باز میکنیم و میبینیم همه چیز تمام شده…
ما میمانیم و به یاد ماندنی ترین خاطرات زندگیمان…
روز دانشجو مبارک