‌‌─┅═══✿❥︎🕋🕋❥︎✿═══┅─ ۞◁(9).. علیه السلام بین یک زوج کبوتر ★ محمد بن مسلم نقل می‌کند... روزی خدمت امام باقر علیه‌السلام بودم که یک جفت قمری آمدند و روی دیوار نشستند و طبق مرسوم خود آواز می‌خواندند و امام باقر علیه السلام دقایقی به آن‌ها پاسخ می‌گفت. سپس آماده پریدن شدند و، چون روی دیوار دیگری پریدند، قمری نر لحظاتی بر قمری ماده فریاد می‌زد. ❏ من عرض کردم... قربانت شوم، داستان این پرندگان چه بود؟...فرمود...ای پسر مسلم هر پرنده و چارپا و جانداری را که خدا آفریده است نسبت به ما شنواتر و فرمان‌بردارتر از انسان است. ✪ این قمری به ماده خود بدگمان شده و او سوگند یاد کرده بود که کاری نکرده است و گفته بود به داوری محمد بن علی راضی هستی؟ پس هر دو به داوری من راضی شدند و من به قمری نر گفتم که نسبت به ماده خود ستم کرده‌‏ای؛ او هم قبول کرد. ─┅═══༅𖣔1⃣0⃣𖣔༅═══┅─