نامهای سرشار از ایثار و محبت از یک دانشآموز به رزمندگان
برادر رزمنده سلام
ﺧﺎﻧﻢ ﻣﻌﻠﻢ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﻤﮏ ﺑﻪ ﺭﺯﻣﻨﺪﮔﺎﻥ ﻧﻔﺮﯼ ﯾﮏ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﻫﺪﯾﻪ ﺑﻔﺮﺳﺘﯿﻢ. ﺑﺎ ﻣﺎﺩﺭﻡ ﺭﻓﺘﻢ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺑﺨﺮﻡ ﺍﻣﺎ ﻗﯿﻤﺖ ﺁنها ﺧﯿﻠﯽ ﮔﺮﺍﻥ ﺑﻮﺩ. ﺁﺧﺮ ﭘﻮﻝ ﻣﺎ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺍﺯه ﺳﯿﺮ ﮐﺮﺩﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻧﻮﺍﺩه ﻫﻢ ﻧﯿﺴﺖ.
ﺩﺭ ﺭﺍه ﺑﺮﮔﺸﺖ ﮐﻨﺎﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻗﻮﻃﯽ ﺧﺎﻟﯽ ﮐﻤﭙﻮﺕ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺷﺘﻢ ﻭ ﭼﻨﺪ ﺑﺎﺭ ﺑﺎ ﺩﻗﺖ آﻥ ﺭﺍ ﺷﺴﺘﻢ و برایتان فرستادم تا هر وقت تشنه شدید با آن آب بخورید.
رزمندهای که این قوطی و نامه را خواند، قطرات اشک بر صورتش سرازیر شد. بعد از آن رزمندهها برای ﺧﻮﺭﺩﻥ ﺁﺏ در آن قوطی ﻧﻮﺑﺖ ﻣﯽﮔﺮﻓﺘﻨﺪ.
راوی: شهید حسین خرازی
@bicimchi1