🥀 بهمان گفت « من تند تر می رم، شما پشت سرم بیاین .» 🥀 تعجب کرده بودیم سابقه نداشت بیش تر از صد کیلومتر سرعت بگیرد. غروب نشده، رسیدیم گیلان غرب. 🥀 جلوی مسجدی ایستاد. ماهم پشت سرش. نماز که خواندیم سریع آمدیم بیرون داشتیم تند تند پوتین هامان را می بستیم که زود راه بیفتیم. 🥀 گفت «کجا با این عجله؟ می‌خواستیم به نماز جماعت برسیم که رسیدیم.»   @bisimchi10