عراق در یک محاصرۀ کامل قصد داشت برای بار دوم #سوسنگرد را بهطور کامل اشغال کند بعد از سوسنگرد، راه برای رسیدن به اهواز هموار بود و اشغال اهواز یعنی از دست دادن همه خوزستان همه مدافعان شهر از پانصد نفر هم بیشتر نبودند شما نمیدانید این بچهها در یک روز بارانی در آبان ۱۳۵۹، با چه چنگ و دندانی سوسنگرد را نجات دادند گریه و خندههایشان در هَم آمیخته بود تن خیس و خسته و سر نترس آن سرباز را هیچگاه از یاد نمیبرم او به دوربین من نگاه نمیکرد و چقدر دوست داشتم تصویری از چشمان بیخوابش را برای شما میآوردم این روزها مادرم سخت بیمار است و هر بار که با او همکلام میشوم، بغض گلویم را میبندد و حرفهایم را بریده بریده برایش میگویم اکنون، حال سربازی را که مجالی برای ایستادن در مقابل دوربین من و حرف زدن با من را نداشت، بیشتر میفهمم مام وطن با یک سرباز چنین میکند درگیرهای خیابانی سوسنگرد آبان ۱۳۵۹
متن و عکس: بهرام محمدی فرد
عکاس دفاع مقدس
@bicimchi1