آخه میگن مادام کوری وقتی تو آزمایشگاهش کار میکرد، گاهی وقتا یهو میدید موهاش زیاد از حد بلند شدن یه تیغی چاقویی چیزی برمیداشت، موهارو قِرررت میبرید مینداخت سطل ذباله.. بهش میگفتن بابا مادام نکن اینکارو، شما دانشمندی میشناسنت، یه آرایشگاهی چیزی.. میگفت من وقت این کارارو ندارم، کارای مهمتر دارم.. حالا باس دید اونکه تو دانشگاه لگد پرت میکنه کار مهمترش چیه اونجا.. @bicimchi1