یه روزی یه غریبه، یه دشمن با کلی آدم بدای دنیا دست به یکی کرده و به خونه و کاشونه ی ما حمله کرد. همه چی خراب و ویران شده بود دشمن ناجنس بمب های انفجاری می ریخت روی سرمون ....و بمب های شیمیایی برای نفس هامون تا استنشاق کنیم تا به بدترین وجه بمیریم دشمن سبوع روی جنایت رو سفید کرده بود... چه روزایی بود... راستی اون روزها چه زود فراموش شدند! ماها که از اون شیمیایی ها کمی یادگاری داریم یا اونایی که از بمب های انفجاری تو بدنشون اثری دارن... خاطره هاش هرگز از ذهنمون پاک نمی شه.... @bicimchi1