هوالحکیم هنوز خورشید درست و حسابی طلوع نکرده بود که سر و کلۀ مردم پیدا شد. جایتان خالی! خیابان فدائیان اسلام حال و هوای قشنگی داشت. مردم قدم قدم ، با علم و بدون علم ، می‌رفتند سمت حرم. پایتخت با همۀ وجودش «مَن زارَ عَبدالعَظیمِ الحَسَنی(ع) بِرِی کَمَن زارَ الحُسَین(ع) بِکَربَلا» را حس می‌کرد. چندسالی است که پیاده روی جامانده های اربعین ، در تهران برگزار می‌شود؛ از میدان امام حسین علیه‌السلام تا حرم حضرت عبدالعظیم حسنی سلام‌الله علیها علیه. شور و حال جالبی هم دارد؛ نه مثل طریق نجف تا کربلا ولی در اندازۀ خودش، به آدم می‌چسبد. بچه که بودیم روی تمام کتیبه‌های محرم می‌نوشتند: این حسین (ع) کیست که جان‌ها همه دیوانۀ اوست. بخدا قسم اول و آخر حرف همین است؛ باید حسابی دیوانه و عاشق باشی که کیلومترها راه را زیر آفتاب داغ با پای پیاده طی کنی. بگذریم! این اربعین هم آمد و رفت. با همۀ دلتنگی‌هایش. با همۀ روضه‌ها هجران زده‌اش. با همۀ بغض‌های ترکیده و نترکیده اش و با آرزوی اربعینِ بعد و باز شدن راه کربلا و قدم زدن در جادۀ بهشتی نجف تا کربلا. إن شاءالله دم غروب دوباره شهر به حالت عادی برگشت. انگار نه انگار که چندساعت پیش، شده بود تکه‌ای از بهشت... 🌹 @bisimchiefarhangi