با همسر و فرزند شدم عازم بازار از بهر خرید کت و پیراهن و شلوار شلوار نگو در ته ساقش دو سه تا چاک پر زد ز سرم هوشم و دیوانه شدم پاک از قیمت بالا دل و دینم به فنا رفت دیگر نتوانم که بگویم به کجا رفت کم کم ز سر و کلّه من کرک و پرم ریخت موی سر و سیبیل به شدت به هم آمیخت دیدم شده عازم به فضا،قیمت اجناس شد کلّه اینجانب از این وضعِ خفن،طاس افزایش قیمت ز فشارم کَمکی کاست از عمق سرم برق عجیبی به هوا خاست تولید شد از برق سرم برق سه فازی گردیده ز من شرکت برقش همه راضی بعد از دو سه ساعت گذر از داخل بازار انگار که برداشتم از دوش خودم بار تصمیم گرفتیم که با حضرت همسر تا بگذرد از خیر لباس نو و روسر جوراب خریدیم به لبها گل لبخند یک جفت برای وی و یک جفت به فرزند ✍ محمود حسنی مقدس 🔹🔸وطنز | @bohlool