هدایت شده از المتقین
📛جلوگیري از ظلم در ادارات 💥 یک سازمان شهري متوجه شدم در اداره اي، اتفاق افتاده! رفتم اونجا و وارد اتاق فرهنگی شدم. خانم میانسالی پشت میز نشسته بود،🙇‍♀ سلام کردم و واقعه رو شرح دادم، در آخر گفتم: «آیا تایید میکنید که اینجا چنین مساله اي اتفاق افتاده؟» - بله🤦‍♀ - پس لطفا همین جریان رو روي یک کاغذ📝 بنویسید تا من پیگیري کنم که دیگه مثل این مورد تکرار نشه. بنده خدا ترسید 🙇‍♀گفتم: لطفا یه کاغذ بدید. ورقه اي بهم داد، منم شرح واقعه رو نوشتم. بهشون گفتم بخونید ببینید درست نوشتم؟ برگه رو خواند و تایید کرد. گفتم «خب، حالا به عنوان تایید کننده، امضا 🖊 کنید تا بتونم پیگیري کنم» با ترس😳گفت: «حاج آقا! اینجا من مسئول نیستم، مسئول فرهنگی آقاي فلانی است. صبر کنید الان بر میگردم» و از اتاق بیرون رفت. دو دقیقه اي صبر کردم دیدم نیومد. خودم رفتم به اتاقِ آن آقا که ظاهرا بالادستیِ ایشون بود. داخل شدم و سلام کردم. دیدم برگه ام دستـشه. گفت: چی شده حاج آقا؟ گفتم: «خوندید که، همونی که خوندید شده. منم میخوام برم مسئول مربوطه رو متذکر بشم تا دیگه از این اتفاقها نیفته» پرسیدم: شما هم تایید می کنید چنین مساله اي اتفاق افتاده؟ گفت: آره. گفتم پس لطفا شما هم زیرش امضا🖊 بزنید. امضا نزد. اصرار کردم که شما فقط یه امضا بزن، باقیش با من. باز هم امضا نزد و نهایتا گفت: حاجی، ولش کن، نون مون آجر نشه.🤦‍♂ (منظورش این بود که اگه امضا بزنیم شاید بعدا برامون بد بشه) آهسته اما قاطع گفتم 🗣: «شما چه مسئول فرهنگی اي هستید که مساله اي که به خودتون مربوطه رو می ترسید اقدام و اصلاح کنید؟! 《مرد باشید نه نَر》کاغذ رو از دستش گرفتم و از اداره بیرون رفتم. دو روز بعد، کسی رو واسطه فرستاده بودند که منو راضی کنه تا اقدام خاصی نکنم و کار رو به خودشون واگذار کنم. بعدا متوجه شدم مساله رو کردند و از فرد ظالم تعهد گرفتند که دیگه تکرار نشه.😎😉 🆔 @almotaqin 💯