هدایت شده از معارف اعتقادی
زینب قهرمان روایت نخست در جنگ‌روایت ها✅ زینب همان حسین در قامت زنانه، عظمتش را از نسب و نسبت ها کاسبی نکرده است. او ره و رهبر را سر وقتش شناخت وقتی ابن عباس و ابن حنفیه و ابن جعفرها گیج بودند. او همراهی <<بی انقضا و بی شرط>> با امام زمانش در قبل و حین و بعدِ بت شکنی را نماز واجبی دانست که باید اقامه می شد نه قرائت و تلاوت. سخت ترین و داغ ترین مصیبت او یوسف های اسیر گرگان کربلا و قهرمانان زیر سُم ستوران و خورشید های بر نی نبود. مصیبت اعظم او خیمه و خرگاه مشتعل در قدرت و شهرت و ثروت مستان وعده های امویان زرسالار نبود. حتی مصیبت عظمای عقیله کربلا، با همه سوز و مصیبتش ناله های بی جواب یتیمان برادر نبود. همه ی ترس و مصیبت و غصه زینب آن بود که شمر و سنان و خولی و حرمله ها بار دیگر در قامتی نرم تر، حقیقت این جنایت را گونه ای دیگر روایت کنند. همان امپراطوری زر و زور و تزویر روایت ساز ، که شهید محرابِ مسجد کوفه را بی نماز می داند؛ می تواند فاجعه ای دیگر بلوا کند.فاجعه ای جنایت بار تر از ظهر عاشورا. قتلی برای همه و برای همیشه. و اینجا زینب باید جهاد حسین را تکمیل کند این زن دیگر ضعیفه نیست ضعیف کسی است که در دفاع از امام خود به لکنت بیفتد و استخاره کند و فکر و اندیشه و منطق و فلسفه ببافد برای ترس و لرزهای محافظه کارانه و شیطانی خود. در <<اولین دیدار>> بعد ازواقعه ی کربلا در میان نیزه داران و اهل کوچه و بازار و تماشاچیان و مسلم کُشان و تمساحان اشک در مشکِ کوفه چنان غرشی می کند این بچه شیر حضرت اسدالله که نفسها در سینه ها حبس می شود: گریه کنید چشم‌هایتان گریان باد بدانید ذریه رسول خدا بهترین روی زمین سید جوانان اهل بهشت را کشته اید...یعنی ای دنیا حسین چنین شخصیتی بوده است و بدانید او را کشته اند در جنگی نابرابر بعد از حیله و مکر و فریب و دعوت. او باید روایت مسموم و اتهام خروج از دین و کفر را از امام غریبش پاک کند او باید به همه بگوید حسین کشته شده است. آری او در هر آن و هر فرصتی پاد زهر مارهای خوش خط و خال و خوش بیان بنی امیه را باید آماده می داشت. در ادامه جهادش حتی در سرزمین شام که سالیانی است حیاط خلوت امویان شده است بی باک و رعد آسا همه هیمنه پوشالی فرعون مست شام را ویرانه کرد که دستگاه قدرت حتی پا روی عرق عربی خود گذاشت و قصد شهادت مجاهده جهاد تبیین حسینی را نمود و اگر ممانعت ها نبود زینب نیز همان روز مهمان امامش می شد. آری شور و ولوله ای در شام انداخت که حتی همسر یزید بر علیه شوی شومش شورید تا جایی که از بیان و تبیین زینب؛ عالمی یهودی و سفیری نصرانی و دیگرانی که برای تماشای ابهت نحس اموی آمده بودند لب به اعتراض گشودند تا آنجا که با فریب فرافکنی همه را به گردن زاده نامعلوم الحسب ابن مرجانه انداخت و خود را به شیون و زاری کننده برای حسین شبیه کرد.افکار عمومی در شام تغییر یافت و ورق برگشت و همه فهمیدند حسین با بودن زینب فراموش نخواهد شد. والله لاتمحوا ذکرنا شد قسم جلاله عقیله کربلا. و سروده شد بر تارک هستی که کربلا در کربلا می ماند اگر زینب نبود سر نی در نینوا می ماند اگر زینب نبود. ✍محمد شهبازی / اربعین ۱۴۰۲ https://eitaa.com/joinchat/2603679919C6b6231a45d