🔹محمدجواد کاظمی از جمله آزادگان سرافرازی است که به صورت داوطلبانه و در حالی که در مقطع سوم راهنمایی مشغول تحصیل بوده است به صف مجاهدان و مدافعین وطن در عرصه دفاع مقدس می پیوندد. 🔸وی از معدود آزادگانی است که خاطرات تلخ و شیرین اسارت را با ذکر جزئیات کامل به خاطر دارد و شاید مبالغه نباشد اگر او را جعبه سیاه اردوگاه سیزده بدانیم. 🔹او را وقتی چاره ای جز اسارت ندارد ابتدا به العماره می برند و در آنجا وقتی بازجویی می شود در نهایت اخلاص و صداقت خود را بسیجی می نامد که همانجا اولین مزد خود را با دریافت یک سیلی محکم می گیرد به گونه ای که سه روز گیج و منگ بوده است. 🔸در مدت دو ساعتی که با این آزاده عزیز گفتگو کردیم به این جمعبندی تلخ و شیرین رسیدیم که وی در تمام مدت اسارت خود مشغول خوردن بوده است اما نه غذا بلکه کتک... 🔹او از هیچ ابزار شکنجه ای بی نصیب نمانده است. دریافت ضربات نبشی و میلگرد آهنی بخشی از ابزارهایی بوده است که با آن شکنجه می شده است. آسیب های او از دوران اسارت به قدری شدید و زیاد بوده است که با گذشت سالها از آن دوران عوارض آن در وجود او خودنمایی می کند. 🔸وقتی او را از قاطع منسوب به بچه حزب اللهی ها به قاطع دیگری منتقل می کنند و در فضای عمومی آسایشگاه برای اینکه مجبور به تماشای تلویزیونی نباشد که بر خلاف اعتقادات و باورهای او برنامه پخش می کرده است سر خود را پایین می اندازد. 🔹اما مامور عذاب آسایشگاه معروف به ادیسون بالای سرش حاضر می شود و با انبردست جوری گوش او را گرفته و می پیچاند که چاره جز چرخش سر به سمت تلویزیون نباشد. 🔸یا وقتی در ایام رحلت امام (ره) اسرا را وادار به رقص و پایکوبی می کنند او و جمعی دیگر از اسرای ایرانی از این امر سرپیچی کرده و آنها را در محوطه ای خیس رها می کنند و با اتصال جریان برق آنها ناچار پاهای خود را بالا پایین کرده که از رنج و عذاب خود بکاهند تا در نگاه بعثی ها رقص جلوه کند. 🔹اینکه انتظار داشته باشیم در اسارت همه از یک سطح اعتقادی، دینی، مذهبی و فرهنگی برخوردار باشند توقع بی جایی است چون همه اسراء در صحنه نبرد با دشمن اسیر نشده و افراد متفرقه ای هم بودند که به دلایل مختلفی به اسارت درآمده بودند و معمولا این گروه در اسارت کنار هم قرار می گرفتند. 🔸وقتی محمدجواد را به قاطعی منتقل می کنند که اسرای آن خیلی مقید به انجام فرائض نبوده و حتی برخی او را هنگام نماز مسخره می کردند او به یکی از اسرا که دیگران از او حرف شنوی دارند متوسل شده و درد دل می کند. 🔹در نهایت حاصل گفتگوی دوستانه او باعث می شود آن اسیر خط مشی خود را عوض کرده و نمازخوان شود و به دیگران هم هشدار می دهد به اعتقادات محمدجواد احترام بگذارند. 🔸کاظمی خاطره زیبایی را هم از یک سرباز شیعه عراقی این گونه نقل می کند که: سیدمحمد اهل نجف اشرف بود و تا جایی که برایش ممکن بود رفتار خوبی با ما داشت. وقتی کنجکاو شدیم و از او در مورد محبتهایش به اسرای ایرانی پرسیدیم این گونه گفت که گویا مادرش به او توصیه کرده است اسرای ایرانی را اذیت نکند. 🔹حرفهای محمدجواد بسیار جذاب و شنیدنی است اما حیف که این گزارش مجال بیشتری برای ارائه آن ندارد. 🔸برای این آزاده عزیز فرهنگی و خانواده ارجمندش عافیت و عاقبت بخیری آرزومندیم. «روابط عمومی اداره کل بنیاد شهید و امور ایثارگران و مؤسسه فرهنگی پیام آزادگان خراسان رضوی» ࿐჻ᭂ⸙🍃🌸🍃⸙჻ᭂ࿐ ┏━━ °•🖌•°━━┓ 🌷@isaar_razavi 🌷@bonyad_shahid_khorasan_razavi ┗━━ °•🖌•°━━