‍‍ 💢 آنان که خاک را به نظر کنند! 🔰 ابوهاشم جعفرى گفت: در خدمت حضرت علیه السلام از سامراء خارج شديم؛ به ديدار قافله‌اى می‌رفت كه قرار بود بيايند ولى قافله دير كرد. یک زين اسب را براى امام گذاشتند؛ حضرت روى آن نشستند، من نيز از مَركب خود پياده شدم و مقابل آن جناب نشستم. 💬 شروع به صحبت فرمود؛ من از و ناراحتى خود شكايت كردم. دست انداخت و مقدارى از ريگ‌هایى كه بر آن نشسته بود را برداشت و به من داد و فرمود: با اين ریگ‌ها به زندگیت وسعت بده ولى این امر را از دیگران بپوشان؛ من نیز آن را پنهان كردم. ✨ از آنجا برگشتيم؛ وقتى نگاه كردم ديدم ریگ‌ها مثل آتش می‌درخشد؛ ى سرخ رنگى است! ‼️ زرگرى به منزل خود بردم و به او گفتم اين طلا را برايم آب كن. زرگر طلا را ذوب كرد و گفت: طلاى به اين خوبى نديده بودم با اينكه به صورت ريگ است؛ از كجا اين را آورده‏ اى؟ واقعا است! 📚 اعلام الورى، ج۲، ص۱۱۸؛ دُرالنظيم، ص۷۲۷؛ كشف الغمه، ج۳، ص۱۹۲. ✳️ کانال مهـ| @bonyadmahdaviatesf |ـدویت و آینده پژوهی ✳️