بايد بدانيم کساني مي‌توانند در رديف ياران آن حضرت، واقع شوند که در راه زمينه سازي ظهور او، جهاد و تلاش نمايند؛ چرا که امام صادق (عليه‌السلام) فرموده‌اند: « الا انهم انصار المهدي يوطئون له سلطانه»؛ « آگاه باشيد! ياران مهدي، زمينه‌ساز سلطنت جهاني او هستند» و کيفيت اين زمينه سازي را هم، در ضمن داستان قوم بني اسرائيل، اين‌گونه به ما تعليم فرموده‌اند: « چون عذاب بر بني اسرائيل، طولاني شد، تا چهل روز در پيشگاه الهي ضجه زدند. پس خداي تعالي به حضرت موسي (عليه‌السلام) دستور فرمود که بني‌اسرائيل را از دست فرعون، نجات دهد؛ در نتيجه از صد و هفتاد سالي که به فرج حضرت موسي (عليه‌السلام) باقي مانده بود، صرف نظر شد.اگر شما هم، اين چنين عمل کنيد، خدا فرج ما را مي‌رساند؛ ولي اگر دست روي دست بگذاريد و دعا نکنيد، زماني فرج مي‌رسد که کار به نهايت خود رسيده باشد». و اما چاره اصلي و کليدي که درِ بسته غيبت را به سرعت باز مي‌کند، توصيه‌اي است که خود امام زمان (عجل‌ الله ‌تعالي فرجه‌ الشريف)، بيش از هزار سال پيش، در نامه به شيخ مفيد فرمودند: « اگر شيعيان ما- که خداوند، توفيق طاعت خويش را به ايشان دهد- در وفا به عهدي که با ما دارند، يکپارچه مي‌شدند [و ما را ياري مي‌کردند]، هرگز از ميمنت ديدار ما محروم نمي‌گشتند[و ظهور ما به تأخير نمي‌افتاد] و سعادت حضور در محضر ما، با معرفتي حقيقي، به سرعت نصيبشان مي‌شد». شايد يکي از اشکالات ديگر ما، اين باشد که تصور درستي از ياري نمودن امام عصر (عجل‌ الله ‌تعالي فرجه‌ الشريف) نداريم. در طول تاريخ، عده‌اي در کاشان يا حله و سبزوار بودند که در بامدادِ هر روز با نيت ياري امام زمان (عجل‌الله‌تعالي فرجه‌الشريف)، با اسب‌هاي زين‌کرده و شمشيرهاي برهنه از دروازه شهر، خارج مي‌شدند و به اين شکل، انتظار خود را نشان مي‌دادند. حتي سلاطين صفوي براي آن که آمادگي خود را در همراهي امام زمان (عليه‌السلام) اثبات کنند، هميشه در کاخ‌هاي خود، دو اسب با زين و افسار مجلل و مجهز داشتند. امروز هم به اشکال ديگري، در مسئله آمادگي براي ظهور، قشري برخورد مي‌شود. هرچند اين اعمال، حاکي از داشتن روحيه انتظار و في نفسه ارزشمند است؛ ولي معناي صحيح آمادگي و نصرت آن حضرت در زمان غيبت، اين است که مقتضيات ظهور را ايجاد کنيم و موانع را از سر راه برداريم. اين اقتضائات، همان ايجاد يکپارچگي و اراده عمومي در توجه به آن حضرت و نيازمندي به آن وجود پربرکت و درخواست جدي و دعا براي ظهور آن امام است؛ و اين امر با معرفي آن وجود مقدس، به جهانيان و تبليغ و ترويج‌ فرهنگ سازنده انتظار، محقق خواهد شد. نتیجه: پس، همه ما بايد در نهضتي فراگير، براي ظهور آن امام غريب، تلاش کنيم؛ چرا که امام کاظم (عليه‌السلام) فرمود: « هو الطريد الوريد الغريب الغائب عن اهله». به راستي آيا وقت آن نرسيده است که محبوب دلمان را از غربت و مظلوميت در آوريم؟ آيا کسي هست که امام طرد شده و تنهاي خود را ياري کند؟ آيا مردان غير تمندي هستند که از حرم و فرزند رسول خدا (صلي الله عليه و آله وسلم) دفاع کند؟ « هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله؟» آيا آزادمرد موحدي هست که مانند حرّ، دلش از خوف خدا و قيامت بلرزد و امام مظلوم خود را ياي کند؟ « هل من موحد يخاف فينا؟». اي کاش با داستان بني اسرائيل به خودمان مي‌آمديم. ‌اي کاش از ندامت و شرمندگي برادران يوسف (عليه‌السلام) عبرتي مي‌گرفتيم که: { لقد کان في قصصهم عبرة لاولي الالباب}. اي کاش به جهت غفلت از امام عصرمان، توبه مي‌کرديم و به محضر عزيزش عرضه مي‌داشتيم: { يا ايها العزيز مسنا واهلنا الضر و جئنا ببضائة مزجاة فاوف لنا الکيل و تصدق علينا ان الله يجزي المتصدقين}. پی‌نوشت‌ها: [۱]. معجم احادیث الامام المهدی (علیه السلام)، ج ۳، ص ۱۰۰ به نقل از مستدرک حاکم، ج ۴