زمان می گذرد؛ روزها از پی روزها و سال ها از پی سال ها. اما حادثه کربلا همواره جلوه ای روشن تر و طراوتی روح بخش تر می یابد. هرچه زمین و زمان کهنه تر می شود، حماسه کربلا نوتر می گردد. راستی رازش چیست و رمزش در کجا نهفته است؟ چرا این حادثه خون رنگ پدید آمد؟ چگونه شد که لاله های بوستان رسالت پرپر شدند؟ … کربلاماندگار است چون «حقّ» پایدار است و عاشورا همیشه زنده است چون خون و حماسه در رگ های غیرتمندان الهی همواره جوشان است… در دیدگاه حسین علیه السلام شهادت جلوه ای از حیات جاوید است. هرچند حیات شهید به ظاهر قطع می شود، لیکن زندگانی و جاودانگی اش در طول زمان در سایه مرگِ خون رنگش تضمین شده است. این است رمز و راز جاودانگی حسین علیه السلام و این است ریشه ماندگاری عاشورا. … این که در میان تمامی روزهای قدسی، عاشورا نقطه عطف قرار گرفته است شاید به این دلیل باشد که عاشورا نمایشی عظیم بوده است از تمامی اصول و فروع اسلام. هرچند لحظه لحظه زندگی و سلوک سالار شهیدان، اسلام بوده است، لیکن فشردن همه معارف و اصول و فروع در یک ماه، در یک هفته، یا یک روز را تنها مردی به صلابت حسین علیه السلام می تواند. دیگران توانسته اند اسلام را در طول حیات خود خلاصه کنند و خدا را در زندگی خویش معنی، امّا کسی که بتواند این همه را در یک روز و نه در کلام و سخنرانی که در قالب هنرمندانه ترین و ظریف ترین حرکات و اعمال بنمایاند، تنها حسین است. حسین علیه السلام حتی اگر در عاشورا سخنی از توحید نگفته باشد و اگر پرنده الهی «رضا برضاک»… از بام حنجره دردآلودش به سوی ملکوت اعلا پر نکشیده باشد، حضورش در عاشورا عرفان خالص و توحید محض است.