هدایت شده از داستانهای مهدوی
🌦حضرت ولی عصر(عج)🌦 🌄موضوع : معجزات حضرت مهدی(عج) 🌹کاری از گروه بوی ظهور 🌠(داستان 744) قسمت ۳ 💐 در تنگنای اسارت 💐 🍃 ... شب اربعین رسید و همه برادرها که جمعاً ۱۴۰۰ نفر می‌شدند، بدون سحری روزه گرفتند. اردوگاه حالت معنوی خاصی گرفته بود؛ آن هم روز اربعین امام حسین علیه السلام. حدود ساعت ۱۰ صبح بود که خبر دادند علی اکبر دل درد شدیدی گرفته و دارد به خودش می‌پیچد. وارد سلولی که مخصوص بیمارها بود، شدم. علی اکبر با آن ضعف جسمانی و صورت رنگ پریده اش به قدری وضعیتش بد بود که از درد می‌خواست سرش را به در و دیوار بکوبد. او را محکم گرفتیم تا آسیبی به خودش نرساند. آن روز دل درد علی اکبر نسبت به روزهای دیگر بیش تر شده بود؛ طوری که مأمورین بعثی وقتی او را به آن حال دیدند، او را به بیمارستان بردند. بیش تر از دو ساعت بود که فریاد می‌زد، از حال می‌رفت و دوباره فریاد می‌کشید. همه ما از این که بالاخره مأمورین آمدند و او را به بیمارستان بردند، خوشحال شدیم. حدود ساعت چهار بعد از ظهر بود که درِ اردوگاه را باز کردند و صدای زمین خوردن چیزی همه را متوجه خود کرد. با کمال بی رحمی، پستی و رذالت، جسدی را مثل یک مرده یا چوب خشک روی زمین سیمانی پرت کردند و رفتند؛ طوری که اصلاً فکر نمی کردیم علی اکبر باشد. با عجله نزدیک در آسایشگاه رفتیم و علی اکبر را دیدیم که افتاده و تکان نمی خورد. همه دور او جمع شدیم و بی اختیار شروع به گریه کردیم. دو نفر علی اکبر را برداشتند. یکی سر او را روی شانه اش گذاشت، دیگری هم پاهایش را توی دست گرفت و من هم زیر کمرش را گرفتم. علی اکبر آن قدر ضعیف و نحیف شده بود که وقتی سر و پاهایش را بر می‌داشتند، کمرش خم می‌شد. او را از انتهای اردوگاه وارد سلول کردیم. دیدن این صحنه اشک و ناله بچه‌ها را در آورده بود و اردوگاه مملوّ از غم و اندوه شده بود. ... (ادامه دارد) ... ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 📚 کرامات حضرت مهدی عجل اللّه تعالی فرجه الشریف مؤلف: واحد تحقیقات مقدس جمکران ناشر: مسجد مقدس جمکران 📝 داستان سی و هشتم - در تنگنای اسارت - ص ۱۰۸ و ۱۰۹. گروه ⛅🌹بوی ظهور🌹⛅ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ https://eitaa.com/joinchat/3689283792Cf33172c983 https://eitaa.com/booye_zohooremahdi داستانهای مهدوی: @booye_zohooremahdi https://eitaa.com/booye_zohoor_resane_zohoor ➖➖➖➖➖➖➖➖➖